ز مستی تا دلآرامم برفتهست
همه رونق ز ایّامم برفتهست
به دورانها نیاید در گلستان
چنان مرغی که از دامم برفتهست
ثبات و عقل و تمییزم نماندهست
قرار و صبر و آرامم برفتهست
نمیخواهم دگر صهبا و صحرا
نشاط از مشربِ جامم برفتهست
چمن بر من چو زندان است و گلزار
جهنّم تا گلستانم برفتهست
چراغِ مطلعِ صبحم نشستهست
فروغِ مقطعِ شامم برفتهست
شکیبم از چنان رویی نکو نیست
برو گو گر به بدنامم برفتهست
بزرگان بر نزاری گو مگیرید
خطایی گر بر اقلامم برفتهست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.