دریغ آن همه امّیدِ من به یاریِ تو
دریغ آن همه اخلاص و دوستاری تو
کجا شد آن همه پیوند و مهربانیها
کجا شد آن همه سوگند و جانسپاری تو
همان نیی که شبان در فراقِ من تا روز
به آسمان برسیدی خروش و زاری تو
همان نیی که جهانی به رشک ما بودند
هم از محبّت من هم ز دوستداریِ تو
غریب نیست جنون از دلِ فضولیِ من
شگفت نیست فریب از زبانِ جاری تو
عزیز بودم چون نورِ دیده در همه چشم
چو خاکِ ره شدم اکنون به سعیِ خواریِ تو
جزایِ خدمتِ من بود و شرطِ عهد و وفا
خدایِ تو بدهادم ز حقگزاری تو
مرا ز رویِ تو باری بسی خجالتهاست
نه از گناهِ خود امّا ز شرمساریِ تو
روا بود که برون آورم دل از سینه
به پیش سگ فکنم از ستیزهکاری تو
وگر حدیث کنم خود دلت به درد آید
که در چه غصّه جگر میخورد نزاریِ تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ناامیدی و درد ناشی از از دست دادن دوستی و یاری محبوبش سخن میگوید. او به یاد پیوند و محبتهایی میافتد که در گذشته وجود داشته و اکنون به فراموشی سپرده شدهاند. شاعر احساس بیاحترامی و خجالت میکند و میگوید که محبتش به محبوبش هرگز جبران نشده و به نوعی خیانت در تعهدات رخ داده است. او به غم و اندوهی که از این جدایی و فریب ناشی از زبان محبوبش رنج میبرد، اشاره میکند و در نهایت، از دلتنگی و اندوهی عمیق سخن میگوید که هنوز در دلش وجود دارد.
هوش مصنوعی: نمیتوانم به تاسف و ناامیدی خود از عدم یاری تو اشاره نکنم، چرا که همه آن امید و صداقتی که در دوستی تو داشتم، به هدر رفت.
هوش مصنوعی: کجا رفت آن همه ارتباطات و محبتها؟ کجا شد آن همه عهد و پیمان و فداکاری تو؟
هوش مصنوعی: شاید منظور این باشد که همان نی که شبان برای ابراز غم و اندوهش به هنگام دوری من، تا صبح نواخته است و صدایش به آسمان میرسد. این نشاندهنده عواطف عمیق و دلتنگی شدید آن شبان است.
هوش مصنوعی: همان نغمهای که باعث حسادت تمام جهانیان به ما بود، از عشق و محبت من و همچنین از دوستی تو نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: دیوانگی من به خاطر کنجکاویام چیز عجیبی نیست و فریبخوردن از حرفهای تو هم قابل شگفتی نیست.
هوش مصنوعی: به من مانند نور چشم عزیز و محترم بودند، اما اکنون که در برابر تو به خاک راه تبدیل شدهام، احساس میکنم که به ذلت و خوارگی افتادهام.
هوش مصنوعی: پاداش خدمت من و شرط وعده و وفا این بود که خدای تو بر من بدی کرد به خاطر قدرشناسی تو.
هوش مصنوعی: به خاطر وجود تو بارها احساس شرم و خجالت کردهام. این احساس به خاطر اشتباهات خودم نیست، بلکه به خاطر زیبایی و جاذبه توست.
هوش مصنوعی: میتوانستم دل خود را از سینهام بیرون آورم و به خاطر نزاع و دشمنی تو، آن را به پای سگان بیفکنم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از درد خود صحبت کنم، دل تو هم به درد میآید، چون نمیدانی من به چه ناراحتی و غم بزرگ دچار هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چرا از آدمیان کس نکرد یاری تو
که این کمینه بیایم به جان نثاری تو
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.