باز مرا مست کرد بویِ عرق چینِ تو
در سرم افتاد شور ز آن لبِ شیرینِ تو
عنبرِ زلفِ تو برد رونقِ مشکِ ختا
قاعدۀ نو نهاد طرّه پر چینِ تو
نافۀ آهویِ چین خشک شد از رشکِ آنک
هم چو بلورِ ترست نافۀ سیمینِ تو
بستر و بالینِ من نیست به جز خاک و خشت
رقصکنان هندوان بر گلِ نسرین تو
گر دُرر چشم من جمع کند جوهری
باز نداند کس از خوشۀ پروین تو
حسن و جمال و جلال این همه داری و لیک
رسمِ وفا پروری نیست در آیین تو
شد دلِ تنگم خراب نی غلطم خونِ ناب
راست بگویم ز چه از دلِ سنگینِ تو
عیب نزاری کنی گر کند آشفتگی
شیفته میداردش بویِ عرق چینِ تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بادِ صبا بر گرفت بویِ عرق چینِ تو
نافۀ مشکِ تتار نیفۀ پرچینِ تو
کاش که من باد می تا چو صبا هر سحر
راه گذر یابمی بر سرِ بالین تو
بادِ صبا نرمنرم گهگه از آن میوزد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.