مجنون چو شنید بوی آزرم
کرد از سر کین کمیت را گرم
با نوفل تیغزن برآشفت
کای از تو رسیده جفت با جفت!
احسنت زهی امیدواری
به زین نبود تمام کاری
این بود بلندی کلاهت؟
شمشیر کشیدن سپاهت؟
این بود حساب زورمندیت؟
وین بود فسون دیو بندیت؟
جولان زدن سمندت این بود؟
انداختن کمندت این بود؟
رایت که خلاف رای من کرد
نیکو هنری به جای من کرد
آن دوست که بُد سلام دشمن
کردیش کنون تمام دشمن
وان در که بد از وفا پرستی
بر من به هزار قفل بستی
از یاری تو بریدم ای یار
بردی زه کار من زهی کار
بس رشته که بگسلد ز یاری
بس قایم کافتد از سواری
بس تیر شبان که در تگ افتاد
بر گرگ فکند و بر سگ افتاد
گرچه کرمت بلند نام است
در عهدهٔ عهد ناتمام است
نوفل سپر افکنان ز حربش
بنواخت به رفقهای چربش
کز بیمددی و بیسپاهی
کردم به فریب صلح خواهی
اکنون که به جای خود رسیدم
نز تیغ برنده خو بریدم
لشگر ز قبیلهها بخوانم
پولاد به سنگ درنشانم
ننشینم تا به زخم شمشیر
این یاوه ز بام ناورم زیر
وآنگه ز مدینه تا به بغداد
در جمع سپاه کس فرستاد
در جستن کین ز هر دیاری
لشگر طلبید روزگاری
آورد به هم سپاهی انبوه
پس پره کشید کوه تا کوه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: مجنون هنگامی که بوی آزرم را شنید، به شدت عصبانی شد و با نوفل، که میخواست به جنگ بیاید، برخورد کرد. او از ناتوانی نوفل در مقابله با دشمنانش انتقاد کرده و به نقاط ضعف او اشاره میکند. مجنون در این شعر به احساساتی چون یأس و ناامیدی از دوستیش با نوفل و خیانت او اشاره میکند، و همچنین ابراز میدارد که دیگر به او اعتماد ندارد. او تصمیم میگیرد که به جای صلح، جنگ را آغاز کند و از قبایل مختلف لشکر جمعآوری کند تا انتقام خود را بگیرد. مجنون عزم خود را جزم کرده تا برای کینخواهی آماده جنگ شود.
هوش مصنوعی: مجنون وقتی بوی شرم را استشمام کرد، به خاطر کینهاش، به خوبی و شدت با کمیت برخورد کرد.
هوش مصنوعی: با نوفل، که شمشیرش را بهدست گرفته، برآشفت و گفت: ای کسی که جفتت به تو رسیده!
هوش مصنوعی: به خوبی و با استعداد عمل کردی، ای امید! بدون وجود زین، هیچ کار بزرگ و مهمی انجام نمیشود.
هوش مصنوعی: آیا این بود نهایت بزرگی و عظمت تو؟ آیا به این سادگی میتوانی در برابر سپاه دشمن ایستادگی کنی؟
هوش مصنوعی: آیا این بود قدرت تو؟ آیا این تنها جادوی تو بود؟
هوش مصنوعی: آیا اینجا بود که بخواهی با اسبت جولان بدی؟ آیا اینجا بود که دام خود را بیندازی؟
هوش مصنوعی: وقتی کسی برخلاف نظر من عمل کرد، با یک هنر زیبا جانشین من شد.
هوش مصنوعی: دوستی که زمانی برایت احترامی قائل بود و سلام میکرد، اکنون به دشمنی تمامعیار تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: تو با عهد و وفا، در قلب من را به هزار قفل بستهای.
هوش مصنوعی: من از کمک و یاری تو دست کشیدم، ای دوست، زیرا تو مرا از کار و تلاش خود دور کردی و به این کار دچار شدم.
هوش مصنوعی: بسیاری از پیوندها و ارتباطات ممکن است به دلایل مختلفی دچار اختلال شوند، همانطور که بسیارند مواردی که تعادل و ثبات خود را از دست میدهند.
هوش مصنوعی: بسیاری از تیرها که به سوی گرگ پرتاب شد، در واقع به سمت سگها برخورد کردند.
هوش مصنوعی: هرچند که کرامت تو بسیار مشهور و بزرگ است، اما مسئولیت های ناتمام و عهده داری های زیادی بر دوش تو است.
هوش مصنوعی: نوفل با نرمی و مهربانی از خصومت خود دست برداشت و با دوستانه رفتار کرد.
هوش مصنوعی: به دلیل نداشتن یاری و پشتیبانی، به ناچار به فریب و آرامش روی آوردم.
هوش مصنوعی: حالا که به موقع خود رسیدم، دیگر از چالشهای سخت و خطرناک عبور کردهام.
هوش مصنوعی: من با کمک نیروی قبیلهها، قدرت و توانایی خود را نشان میدهم و همچون پولاد در برابر سنگ ایستادگی میکنم.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم آرام بنشینم تا اینکه زخم شمشیر مرا از بام پایین بیاورد.
هوش مصنوعی: سپس از مدینه تا بغداد، افرادی را در جمع سپاه فرستاد.
هوش مصنوعی: مدتهاست که برای انتقام از هر جا سپاهی را گرد آوردهام.
هوش مصنوعی: گروه بزرگی از سربازان را جمع کرد و به همین خاطر کوهها را از هم فاصله داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.