گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نظیری نیشابوری

نوید عهد گل از نورسان باغ شنو

بشارت طرب از گردش ایاغ شنو

سرم ز حرف پراکنده گوی در شور است

صدای مغز پریشانم از دماغ شنو

شهید یار به ناوردگاه یار اولی

همین وصیت پروانه ز چراغ شنو

بر اهل شوق ره فیض درنمی‌بندند

نوای بلبل اگر نیست صوت زاغ شنو

درون قطره ز طوفان عشق شوری هست

صدای سیل بر اطراف باغ و راغ شنو

ز اصطلاح ره آگه شو و ز هر سر خار

لطیفه‌ای که شوی از اداش داغ شنو

خبر ز عرصه کنعان و مصر بیرون پرس

هزار یوسف گم‌گشته در سراغ شنو

قصور عافیت از خودگذشتگان دانند

ز من مذمت آسایش و فراغ شنو

ز غم بسوز «نظیری» که گفته بود تو را؟

ندیم میکده شو لابه گوی و لاغ شنو