گنجور

 
نظیری نیشابوری

نیم ز کعبه به می خوردن مجاز خجل

به پیش باده فروشم ز کشف راز خجل

ز روی مستی اگر پرده ای درم سهل است

به پای خم سحری برده ام نیاز خجل

گذار بی خود مستم که گر به هوش آیم

شود فرشته ز پرهیز و احتراز خجل

نه پیش مشرب ساقی ملولم از توبه

نه در طریقت رندانم از نماز خجل

همیشه با غزل و جام در مشاهده ام

حقیقتم نکند از رخ مجاز خجل

بلند و پست بسی راه پیشم آمده است

نه از نشیب ملولم نه از فراز خجل

به خوب و زشت جهان هیچ اعتمادم نیست

کز امتیاز شوم در هر امتیاز خجل

ز کعبه آنکه طلب داشتم دلیلم بود

ز رنج بادیه ام وز ره دراز خجل

ز عرض حال اگر منفعل شدم سهل است

تسلیم که نگشتم ز کارساز خجل

کمال قرب «نظیری » حجاب او شده است

فراز مسند سلطان بود ایاز خجل

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode