کی بود شفقت دل سوی اسیران کشدش
نالهای کار کند تا در زندان کشدش
سایه بر حسن گل و سرو چمن نندازد
بو که نالیدن مرغان به گلستان کشدش
چشم ما رفت و سیه خانه سوی صحرا زد
بخت سازد که غزالی به بیابان کشدش
می ما دید و مسلمانی ما نپسندید
زین می ار گبر چشد دل سوی ایمان کشدش
مست از خانه ما رفت برون می ترسم
شحنه ای دررسد و جانب سلطان کشدش
کوکبی را که ره مقصد ما گم سازد
صبح خندان به در آید به گریبان کشدش
کسری از منزل ما دربدران گر گذرد
نقشی از خون دل و دیده بر ایوان کشدش
دل ما از لب او آب خورد می شاید
به سر زلف گر از چاه زنخدان کشدش
بس کز آن روی به حسرت نظرم برگردد
طفل اشکم دود و گوشه دامان کشدش
بی رخت در ظلماتست «نظیری » خواهم
خضر خط تو سوی چشمه حیوان کشدش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن که مه غاشیه زین چو غلامان کشدش
بوک این همت ما جانب بستان کشدش
گر چه جان را نبود قوت این گستاخی
آنک جان از مدد رحمت جانان کشدش
هر دم از یاد لبش جان لب خود میلیسد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.