زلف بملک حسن بسر تا کله نهاد
برداشت پای نخوت و بر فرق مه نهاد
عادت نبود تیغ کشیدن بروی ماه
این رسم تازه را خم زلف سیه نهاد
گر عالمی کشد چه عجب ترک چشم او
یا سای قتل عام نه این پادشه نهاد
بر بوی خاکپای تو دل هر کجا که دید
خاک رهی است روی بر آنخاکره نهاد
آهو چنین نگه نکند چشم تو مگر
قانون دیگری ز برای نگه نهاد
مردم هلال او بسر انگشت مینمود
اینماه رسم را بشب چهارده نهاد
چشمت خرابی دل ما را بخط نگفت
تا رو بکشور دل ما با سپه نهاد
طاعت بود نظاره بهر ماه تو ولیک
ابروی او برای من اینرا گنه نهاد
بالله که جز بمهر شهنشاه لو کشف
هر کو نهاد دل بخیال تبه نهاد
نیر هوای روضۀ رضوان ز سر بهشت
هر کس که روی بر در این بارگه نهاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
آن کس که در جهان، نسق شهر و ده نهاد
چون نی، بنای خانه دل بر گره نهاد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.