گفته بودی با تو کار من به سر خواهد شدن
کار سر سهل است اگر کارم به سر خواهد شدن
ترک جان مشکل نباشد در ره عشقت مرا
کام دل حاصل به جان، ای جان اگر خواهد شدن
هر که را جان در سر زلف تو کردن کار شد
نیست امکان کز پی کار دگر خواهد شدن
رشته جان مرا زلف تو چندان تاب داد
کز غم رویت شبی چون شمع بر خواهد شدن
خون خور ای دل در طلبکاری که عاشق را مراد
گر شود حاصل، به صد خون جگر خواهد شدن
گر کشد چشمت ز ابرو بر دلم روزی کمان
پیش تیر غمزه ها جانم سپر خواهد شدن
من نخواهم کرد دست از دامن وصلت رها
گر زمین و آسمان زیر و زبر خواهد شدن
ای که می گویی بپوش از روی خوبان دیده را
این سخن در جان من کی کارگر خواهد شدن؟
آنچنان می نالم از عشقت که تا باشد خبر
خلق عالم را ز درد من خبر خواهد شدن
دست دولت بر سرم خواهد نهادن تاج بخت
با میانت گر شبی دست و کمر خواهد شدن
جان بیمار نسیمی از تن، ای آرام دل
بی قرار از فرقت رویت به در خواهد شدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.