از آن جا برفتیم هشتم صفر سنه اربع و اربعین و اربع مائه بود که به شهر اصفهان رسیدیم. از بصره تا اصفهان صد و هشتاد فرسنگ باشد. شهری است بر هامون نهاده، آب و هوایی خوش دارد و هرجا که ده گز چاه فرو برند آبی سرد خوش بیرون آید و شهر دیواری حصین بلند دارد و دروازهها و جنگ گاهها ساخته و بر همه بارو و کنگره ساخته و در شهر جوی های آب روان و بناهای نیکو و مرتفع و در میان شهر مسجد آدینه بزرگ نیکو و باروی شهر را گفتند سه فرسنگ و نیم است و اندرون شهر همه آبادان که هیچ از وی خراب ندیدم و بازارهای بسیار، و بازاری دیدم از آن صرافان که اندر او دویست مرد صراف بود و هر بازاری را دربندی و دروازه ای و همه محلتها و کوچهها را همچنین دربندها و دروازه های محکم و کاروانسراهای پاکیزه بود و کوچه ای بود که آن را کوطراز میگفتند و در آن کوچه پنجاه کاروانسرای نیکو و در هر یک بیاعان و حجره داران بسیار نشسته و این کاروان که ما با ایشان همراه بودیم یک هزار و سیصد خروار بار داشتند که در آن شهر رفتیم هیچ بازدید نیامد که چگونه فرو آمدند که هیچ جا تنگی موضع نبود و نه تعذر مُقام و علوفه. و چون سلطان طغرل بیک ابوطالب محمدبن میکائیل بن سلجوق رحمة الله علیه آن شهر گرفته بود مردی جوان آن جا گماشته بود نیشابوری، دبیری نیک با خط نیکو، مردی آهسته، نیکو لقا و او را خواجه عمید میگفتند، فضل دوست بود و خوش سخن و کریم. و سلطان فرموده بود که سه سال از مردم هیچ چیز نخواهند و او بر آن میرفت و پراکندگان همه روی به وطن نهاده بودند واین مرد از دبیران سوری بوده بود و پیش از رسیدن ما قحطی عظیم افتاده بود اما چون ما آن جا رسیدیم جو میدرویدند و یک من و نیم نان گندم به یک درم عدل و سه من نان جوین هم و مردم آن جا میگفتند هرگز بدین شهر هشت من نان کم تر به یک درم کس ندیده است، و من در همه زمین پارسی گویان شهری نیکوتر و جامع تر و آبادان تر از اصفهان ندیدم، و گفتند اگر گندم و جو و دیگر حبوب بیست سال نهند تباه نشود و بعضی گفتند پیش از
اینکه بارو نبود هوای شهر خوشتر از این بود و چون بارو ساختند متغییر شد چنانکه
بعضی چیزها به زیان میآید اما روستا همچنان است که بود، و به سبب آن که کاروان دیرتر به راه میافتاد بیست روز در اصفهان بماندم.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: سفر ما در هشتم صفر سال ۴۴۴ هجری به شهر اصفهان آغاز شد. اصفهان شهری است زیبا با آب و هوای خوش، که از بصره تا آنجا صد و هشتاد فرسنگ فاصله دارد. در این شهر چاههای آب سرد و خوشطعم وجود دارد و دیواری بلند و مستحکم آن را احاطه کرده است. بازارها و محلههای آباد و پرجمعیت در شهر دیده میشوند و در میان شهر یک مسجد بزرگ وجود دارد.
ما با کاروانی شامل هزار و سیصد خروار بار به اصفهان وارد شدیم و در مدت اقامت بیست روزهام در این شهر، از زندگی و کیفیت نان و محصولات کشاورزی آنجا باخبر شدم. در اصفهان، قیمت نان بسیار مناسب بود و گویا این شهر به دلیل باروها و حصار آن، زندگی خوبی را برای مردم فراهم کرده است. همچنین با مردی به نام خواجه عمید آشنا شدم که از مردم نیشابور بود و به نیکویی اداره شهر را بر عهده داشت. به طور کلی، من اصفهان را زیباترین و آبادترین شهر پارسیزبانان میدانم.
هوش مصنوعی: در روز هشتم ماه صفر، به شهر اصفهان رسیدیم. فاصله بصره تا اصفهان حدود صد و هشتاد فرسنگ است. اصفهان شهری زیبا و خوش آب و هواست و اگر در هر نقطهای از آن، به عمق ده گز چاه بزنند، آبی سرد و خوشمزه بیرون میآید. این شهر دیواری بلند و مستحکم دارد و دروازهها و نقاط دفاعی مناسبی برای آن ساخته شده است. در داخل شهر جویهای آب جاری و بناهای زیبا و مرتفع وجود دارد و مسجد بزرگ و زیبایی به نام مسجد آدینه در وسط شهر قرار دارد. دیوار شهر حدود سه و نیم فرسنگ طول دارد و درون شهر کاملاً آباد است و هیچ نشانهای از ویرانی در آن دیده نمیشود. بازارهای زیادی در شهر وجود دارد و یکی از این بازارها که مخصوص صرافان است، حدود دویست مرد صراف در آن مشغول هستند. هر بازار دارای درب و دروازهای محکم است و همه محلهها و کوچهها نیز با دروازههای مناسب محصور شدهاند. کاروانسراهای تمیزی در این شهر موجود است و یکی از کوچهها به نام "کوطراز" دارای پنجاه کاروانسرای خوب است. کاروانی که ما به آن پیوسته بودیم، یک هزار و سیصد خروار بار داشت. در اصفهان، هیچ مشکلی در حمل و نقل یا کمبود علوفه مشاهده نکردیم. پس از تسلط سلطان طغرل بیک بر این شهر، مدیری جوان از نیشابور به نام خواجه عمید برگزیده شد که دارای خط خوش و خلق و خوی نیکو بود. سلطان تصمیم گرفته بود که سه سال از مردم مالش نگیرد و این مرد به خوبی به این امر رسیدگی میکرد. با اینکه پیش از ورود ما قحطی سختی در شهر رخ داده بود، اما زمانی که ما به اصفهان رسیدیم، جو در حال برداشت بود و بهای نان گندم و جو به شدت مناسب بود. مردم اصفهان میگفتند که هیچگاه در تاریخ این شهر نان کمتر از هشت من به یک درم نبوده است. همچنین هرگز در میان شهرهای فارسیزبان، شهری به اندازه اصفهان زیبا و آباد پیدا نکردم. برخی از اهالی معتقد بودند که پیش از ساخت دیوارهای شهر، هوای آن بهتر بود ولی در کل روستاها هنوز وضعیت خوبی دارند. به دلیل اینکه کاروان دیرتر به راه میافتاد، من بیست روز در اصفهان ماندم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.