گنجور

 
ناصرخسرو

از آنجا برفتیم، به شهری رسیدیم که آن را عرقه می‌گفتند. چون از عرقه دو فرسنگ بگذشتیم، به لب دریا رسیدیم و بر ساحل دریا، روی از سوی جنوب، چون پنج فرسنگ برفتیم به شهر طرابلس رسیدیم، و از حلب تا طرابلس چهل فرسنگ بود، بدین راه که ما رفتیم.

روز شنبه، پنجم شعبان، آنجا رسیدیم. حوالی شهر همه کشاورزی و بساتین و اشجار بود و نیشکر بسیار بود، و درختان نارنج و ترنج و موز و لیمو و خرما، و در آن وقت شیره نیشکر می‌گرفتند.

شهر طرابلس را چنان ساخته‌اند که سه جانب او با آب دریاست که چون آب دریا موج زند مبلغی بر باروی شهر بر رود، و یک جانب که با خشک دارد کنده‌ای عظیم کرده‌اند و درِ آهنین محکم بر آن نهاده اند.

جانب شرقی بارو از سنگ تراشیده است، و کنگره‌ها و مقاتلات همچنین، و عراده‌ها بر سر دیوار نهاده. خوف ایشان از طرف روم باشد که به کشتی‌ها قصد آنجا کنند. و مساحت شهر هزار ارش است در هزار آرش، همه چهار پنج طبقه و شش نیز هم هست، و کوچه‌ها و بازارها نیکو و پاکیزه که گویی هر یکی قصری‌ست آراسته، و هر طعام و میوه و مأکول، که در عجم دیده بودم، همه آنجا موجود بود، بل به صد درجه بیش تر. و در میان شهر مسجدی آدینه عظیم پاکیزه و نیکو آراسته و حصین، و در ساحت مسجد قبّه‌ای بزرگ ساخته و در زیر قبّه حوضی‌ست از رخام و در میانش فواره‌ای برنجین برآمده، و در بازار مشرعه‌ای ساخته است که به پنج نایژه آب بسیار بیرون می‌آید که مردم برمی‌گیرند و فاضل بر زمین می‌گذرد و به دریا در می‌رود، و گفتند که بیست هزار مرد در این شهرست، و سواد و روستاق های بسیار دارد، و آنجا کاغذ نیکو سازند مثل کاغذ سمرقندی، بل بهتر، و این شهر تعلق به سلطان مصر داشت، گفتند سبب آنکه وقتی لشکری از کافر روم آمده بود و این مسلمانان با آن لشکر جنگ کردند و آن لشکر را قهر کردند، سلطان مصر خراج از آن شهر برداشت و همیشه لشکری از آنِ سلطان آنجا نشسته باشد، و سالاری بر سر آن لشکر، تا شهر را از دشمن نگاه دارند، و باجگاهی‌ست آنجا که کشتی ها، که از اطراف روم و فرنگ و اندلس و مغرب بیاید، عشر به سلطان دهند، و ارزاق لشکر از آن باشد، و سلطان را آنجا کشتی‌ها باشد که به روم و صقیله و مغرب روند و تجارت کنند، و مردم این شهر همه شیعه باشند و شیعه به هر بلاد مساجد نیکو ساخته اند. در آن جا خانه‌ها ساخته بر مثال رباط‌ها، اما کسی در آن جا مقام نکند و آن را مشهد خوانند و از بیرون شهر طرابلس هیچ خانه نیست مگر مشهدی دو سه، چنانکه ذکر رفت.