سخن چرا که چهار است: امر وباز ندا
سدیگرش خبرست و چهارم استخبار؟
این قول فیلسوف منطقی است اعنی ارسططالیس که گفت: قول با بسیاری آن بچهار قسمت است. یکی امر، چنانک کسی مر کسی را گوید «چنین کن» و «چنان گوی» و جز آن؛ و دیگر استخبارست بغیر (یعنی) خبر پرسیدن، چنانک کسی را گوییم «چگونه بودی؟» و «کجا رفتی؟» و جز آن؛ و سه دیگر سؤال یعنی خواستن چیزی، چنانک کسی را گویی «مرا طعام ده» یا «شراب ده» یا جز ان؛ و چهارم خبرست که گوییم «چنین بود» و یا «چنین است» و جز آن. گروهی از منطقیان قسمی پنجم گفتند مر سخن را، و آن مساله (را) گفتند چنانک کسی را گوییم «چگوئی تواندرین کار؟» و جز آن. و مقصود خداوند منطق ارسططا لیس از تقسیم مر سخن را و اظهار اقسام او آن بودست و هست، تا پدید آیداندر کدام قسم از اقسام سخن دروغ برود واندر کدام قسم نرود آنگاه گفته است کهاندر آن سه قسم که ازو یکی امرست و دیگر استخبار و یکی رغبت و سؤال هیچ دروغ نرود، از بهر آنک هر قسمی از آن سه قسم سخن بر یک چیز افتد که جز آن نباشد، چنانک چون گوید «بگوی» یا »بنشین»، این سخنان بر آن چیز افتند که امر برو باشد و دروغاندر نیاید.و اگر کسی گوید «چه گفتی؟»، «کجا باشی؟ًاندرین نیز دروغ نیاید. و اگر کسی چیزی خواهد، سخن بر آن چیز افتد، ازو دروغاندر آن نیاید، تا درست کرد که دروغاندر یک قسم افتد از اقسام سخن، و آن قسم خبرست و غرض فیلسوف آن بوده است از وضع کتاب منطق، تا دروغ را از راست بدین شریف صناعت پدید آرد (و) بنماید.
آنگاه فیلسوف یعنی ارسططالیس گفت: دروغاندر خبر رود از اقسام قول، و خبر بدو قسم است یکی استثناست و یکی حکم قطع، و آنچ استثنا باشد راست باشد و انچ حکم بت باشد ممکن باشد، یعنی میان راست و دروغ باشد و خبر استثنا چنان باشد که کسی گوید «چو باران باشد گل باشد» و «چودود باشد آتش باشد»، یعنی اگر باران و آتش نباشد گل و دود نباشد و حکم بت آن باشد که کسی گوید «مردم دبیرست»، و مردم باشد که دبیر باشد و نیز باشد که دبیر نباشد.
آنگاه گفت: نامها همه مهمل است، یااندر حد اثبات یااندر حد نفی بیاید، و چواندر حد نفی و اثبات آمد، آنگاه یا دروغ باشد یا راست باشد و مثال آن چنان نهاد که گفت: اگر کسی گوید «خانه» یا «سرای»، این نامی باشد مهمل که دروغاندرین نیاید و اگر گوید «فلان است» آن نیز مهمل باشد و از آن نه راست آید و نه دروغ است، و چون آن هر دو را جمع کند یا اندر حد اثبات یااندر حد نفی، آنگاه این قولی باشد که برین راست و دروغاندر آید، چنانک گوید«ا ین سرای فلان است» و سرای را به فلان بازبندد، آنگاه از دو بیرون نباشد اگر سرای فلان باشد، این قضیه راست باشد و اکر سرای فلان نباشد، این قضیه دروغ باشد.
و گفت: دروغ و راستاندر سخن بدان اضافت راه یافت باثبات یا بنفی که گفت «سرای فلان است» و یا «سرای فلان نیست» و سخن راست اضافت و اثبات چیزی باشد بچیزی کآن مر او را باشد یا نفی کردن چیزی بلاشد از چیزی که آن مر اورا نباشد؛ و این دو قضیت راست باشد بی هیچ دروغی و دروغ آن باشد که اثبات کرده شود چیزی مر چیزی را که آن مر او را نباشد، چنانک کسی گوید «آتش سرد است«، یا گوید «آتش گرم نیست» و این نفی چیزی باشد از چیزی کآن چیز مر اوراست، چنانک گرمی مر آتش راست؛ و این دروغ باشد. این سخن فلاسفه است اندر اقسام سخن و ممکنی دروغاندر یک قسم ازین اقسام، بیرون از آن دیگر قسمها این مقدار از سخن فیلسوف منطقی یاد کردیم از بهر جدایی اقسام سخن بر چهار قسم، که این مرد سوال از آن کرده است؛ و دانستن که چگونه سخن بچهار قسم است و غرض ازین تقسیم چیست، فریضه ترست از پرسیدن که چرا سخن بچهار قسم است و بشرح اقسام دیگر مشغول نشدیم از سخن، تا از غرض فرو نمانیم.
اما جواب اهل تاویل علیهم السلام مر آنکس را که گوید که چرا سخن بچهار قسم است و نخست از آن اقسام امرست و دیگر نداست و سدیگر خبرست و چهارم استخبارست چنین کهاندرین بیت این مرد گفته است کز جمله متعلقان بذیل دین حق بودست، آنست که گفتند: وجود عالم با آنچاندروست بامر خدایست و آن (را) ابداع گفتند که آن یک سخن بود بدو حرف و آن را «کن» گفتند و معنی این قول آن بودکز امر باری عقل اول پدید آمد که امر بدو متحد شد و این بمثل سخنی گشت بدو حرف که خود عالم با هرچاندروست، از آن دو حرف «پدید آمد»، چنانک خدا گفت: قوله «انما قولنا لشی اذا اردناه ان نقول له کن فیکون.» و نفس کلی از عقل کلی بقوت امر باری سبحانه منبعث شد، و گفتند: کاف بمثل عقل کلی بود و نون بمثل نفس کلی آمد مر بودش عالم را و دلیل بر درستی این معنی دعوی از شخص مردم گرفتند کهاندرو نفس سخن گوی و عقل ممیز حاصل شد، و چو امر خدای تعالی بآخر بسخن خدای سبحانه سوی مردم آمد چنانک گفت: ای مردمان بترسید از خدای تان، بدین آیت: قوله«یا ایهالناس اتقوا ربکم» این آخرین موجود ما را گواهی داد و دلیل شد بر آنک آغاز وجود امر بود و سخن بود آن «کن» بود که هم امر است و هم سخن است بل قول است چنانک نخست امر بود و آن سختی بود بآخر نیز مردم سخن گوی و امر پذیر آمد.
پس گوییماندر جواب این بیت که نخست از اقسام سخن امر بوده است و امر از سخن بمنزلت عقل اول است که امر باری بدو متحدست و کتاب خدای را اصل اوست، بل کتاب خدای بحق خود جوهر عقل است که بودنیها همهاندر ذات او (بمنزله) تخمست، و اطلاع عقل بر چیزها بر درستی این قول که همی گوییم عقل همه چیزست، گواست و دیگر قسم از سخن ندا آمد که چون بامر اول سخن پذیر پدید آمد، مر اورا ببایست گفتن «که این سخن پذیر!» تا آگاه شود که با او گفتنی است، و منزلت ندا از اقسام سخن مر نفس کلی راست، چنانک منزلت امر از اقسام سخن مر عقل کلی راست، و سه دیگر قسم دیگر از اقسام (سخن) خبر آمد که او محتمل آمد (راست) و دروغ را و منزلت خبر از اقسام سخن مر رسول خدای را بود صلیالله علیه و (آله) که او رسول بود و نبی خبر دهنده باشد، و او علیهالسلام خبر داد مر خلق را از خدای تعالی، بدانچاندر کتاب کریم عزیز مسطور است، وز بهر آنک رسول علیهالسلام میانجی بود میان عالم لطیف و میان عالم کثیف، که سخن او از خدای بخلق یک رویه نشایست بودن، بهریرا ازو محکم واجب آمد چو اجسام، و بهری متشابه واجب آمد چو ارواح تا از محکم بر متشابه دلیل تواند گرفتن، و مثلهااندر کتاب بر مثال اجساداند، و معانی و بر مثال ارواح، چنانک مردم راآفرینش برین بود و آفرینش مردم نیکوتر آفرینش بود چنانک خدای گفت: قوله تعالی «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم.» و کتاب خدای تعالی نیز بنیکوتر عبارتی و لطیف تر تالیفی آمد، چنانک گفت: قوله «الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها مثانی تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الی ذکر الله ذلک هدی الله یهدی به من یشا و من یضلل الله فما له من هاد.». گفت: خدای فرو فرستاد نیکوتر حدیثی، کتابی مانند یکدیگر جفتگان یعنی مثل و ممثول و ظاهر و باطن چون تن و جان که بدان پوستهاء ترسکاران بر تن بلرزد یعنی چواندرو مثلها شگفت بینند آنگاه باز نرم شود پوستها و دلهاء ایشان سوی ذکر خدای تعالی یعنی چو تاویل آن مثلها را بیابند دلهاشان قرار گیرد و بپرسند که آنچ بظاهر تشبیه است بباطن راست نیست، و انگه گفت آنست راه راست خدای یعنی تاویل است راه راست و بدو راه نماید هر کرا خواهد، و هر که (را) خدای راه گم کند مر او را کس راه نتواند نمودن یعنی (آن) که از بلاء خدای تاویل مثلهاء کتاب نجوید و نشنود، مر اورا کسی راه نتواند نمودن.
پس چو کتاب خدای بر متشابه آمد، و اختلافاندر تفاسیر آن بر اشباه آن گواست و کتاب بر خبر بود و خداوند خبر رسول خدای بو د، چنانک خدا گفت: خبر ده بندگان مرا که من غفور و رحیم ام. و عذاب من عذابی دردناک است، بدین آیت: قوله «نبی عبادی انی انا الغفور الرحیم و ان عذابی هو العذاب الالیم.» پس درست کردیم که سوم قسم از چهارم اقسام سخن چرا خبر است، از بهر آنک رسول نیز سوم اصل است از چهار اصل دین.
و چهارم قسم از اقسام سخن استخبار آمد، یعنی بر رسیدن که چون و چرا واجب است از آنچ شنودند، و استخبار سپس از خبر، پرسیدن باشد از آنچ خبر بر آن مشتمل است. و این منزلت مر خداوند تاویل را بود، که خلق را استخبار ازو بایست کردن از هرچاندر کتابست از امثال و رموز و متشابه، تا از ظلمات مثلها بنور تاویل بیرون آیند، چنانک خدای گفت: قوله «الله ولی الذین آمنو یخرجهم من الظلمات الی النور.» ولی مومنان وحی رسول بود بقول خدای تعالی که گفت: قوله «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنو (الذین) یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم راکعون.»وبر تصحیح و تثبیت ولایت او علیهالسلام بآغاز این کتاب بتمامی سخن گفته ایم. پس درست کردیم که چرا قسم چهارم از اقسام سخن استخبار آمد، چنانک استخبار چهار قسم است از اقسام سخن خداوند تاویل نیز چهارم اصل است از اصول دین حق، و ظاهر کردیم که سخن خدای تعالی بدین چهار میانجی رسیده است بعقلاء خلق، از بهر آنست که اقسام سخن چهار است و الحمدلله رب العالمین و صلیالله علی نبیه محمد و آله و صحبه اجمعین.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره اقسام سخن بر اساس نظر ارسطو و توضیحات منطقی دیگر فلسفی است. ارسطو بیان میکند که سخن به چهار دسته تقسیم میشود: ۱) امر، ۲) ندا، ۳) خبر و ۴) استخبار.
1. **امر**: دستور یا خواستهای که شخصی از دیگری میخواهد.
2. **ندا**: فراخواندن دیگران.
3. **خبر**: بیان اطلاعات که میتواند درست یا دروغ باشد.
4. **استخبار**: پرسش دربارهای مسأله.
فلاسفه تأکید میکنند که دروغ تنها میتواند در قسمت خبر وجود داشته باشد، چون خبر میتواند راست یا دروغ باشد، در حالی که سه نوع دیگر از سخن همیشه بر یک حقیقت استوار هستند. همچنین ارسطو به تفکیک حقیقت و دروغ در سخن پرداخته و توضیحات فلسفی را درباره purposهای مختلف سخن و اهمیت این تقسیمبندی ارائه میدهد. در پایان، متن به تأکید بر تأثیر عقل و وحی الهی در درک این اقسام سخن اشاره میکند و ذکر میکند که پیامبران و متون مقدس باید راهنمای بشر در فهم این اقسام باشند.
هوش مصنوعی: سخن دارای چهار نوع است: نخست، دستوری است که به انجام کاری اشاره دارد. دوم، ندا و فراخوانی است که نیاز به توجه یا پاسخ را میطلبد. سوم، خبر و اطلاعرسانی است که دربارهی موضوعی اطلاعاتی را ارائه میدهد. و چهارم، سوال و پرسش است که به دنبال کسب اطلاعات بیشتر میباشد.
هوش مصنوعی: این گفته از فیلسوفی به نام ارسطو بیان شده که به تقسیم بندی اقسام سخن پرداخته است. او میگوید که هر قول را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد: اول، امر، که در آن کسی از دیگری میخواهد کاری انجام دهد؛ دوم، پرسش، که به دنبال خبری است، مثل پرسیدن از حال کسی؛ سوم، درخواست، که در آن چیزی خواسته میشود؛ و چهارم، خبر، که در آن اطلاعرسانی میشود. برخی از منطقیان به این تقسیم اضافه کرده و قسم پنجم را نیز مطرح کردهاند که مربوط به بیان نظرات در مورد یک موضوع است. هدف اصلی ارسطو از این تقسیمبندی این است که مشخص کند در کدام نوع از سخن دروغ ممکن است وجود داشته باشد. او نتیجه میگیرد که در سه دسته اول دروغ وجود ندارد، زیرا هر کدام به یک واقعیت مشخص اشاره دارند. اما در دسته خبر، ممکن است دروغ وجود داشته باشد. هدف او از تألیف کتاب منطق، نشان دادن تفاوت میان راست و دروغ در سخن گفتن است.
هوش مصنوعی: سپس فیلسوف، یعنی ارسطو، بیان کرد که دروغ یکی از انواع سخن گفتن است و گفتهها دو نوع هستند: یکی استثنائی و دیگری حکمی. آن چیزی که استثنائی است، راست است و آنچه حکمی است، ممکن است درست یا نادرست باشد. بنابراین، میان راست و دروغ تفکیکی وجود دارد. برای مثال، یک خبر استثنائی چنین است: "اگر باران ببارد، گل خواهد بود" یا "اگر دود وجود داشته باشد، آتش وجود دارد"، به این معنا که اگر باران و آتش نباشند، گل و دود هم نخواهند بود. اما حکم میتواند به این صورت بیان شود: "مردم دبیر هستند"، که ممکن است درست باشد و مردم واقعاً دبیر باشند یا نه.
هوش مصنوعی: او گفت: نامها همه بیمعنا هستند؛ یا در درجهی اثبات قرار میگیرند یا در درجهی نفی. وقتی که در این دو حالت قرار بگیرند، ممکن است یا راست باشند یا دروغ. او مثالی زد و گفت: اگر کسی بگوید «خانه» یا «سرای»، این نامها به تنهایی بیمعنا هستند و نمیتوانند راست یا دروغ تلقی شوند. اما اگر کسی بگوید «این سرای فلان است»، در اینجا جملهای تشکیل میشود که میتواند راست یا دروغ باشد. به عبارت دیگر، اگر سرای واقعاً متعلق به فلان باشد، این جمله راست است و اگر نباشد، دروغ است.
هوش مصنوعی: او گفت: دروغ و راست در گفتار به اثبات یا نفی مربوط میشود، مانند این که کسی بگوید «این خانه فلانی است» یا «این خانه فلانی نیست». در واقع سخن راست به معنای اثبات چیزی به چیزی دیگر است که متعلق به آن است، و نفی کردن چیزی از چیزی که مربوط به آن نیست. این دو نوع بیان بدون هیچ دروغی وجود دارد. دروغ زمانی است که چیزی به موردی نسبت داده شود که متعلق به آن نیست؛ مانند وقتی که کسی بگوید «آتش سرد است» یا «آتش گرم نیست»، در حالی که گرما ویژگی آتش است. این موارد دروغ هستند. این نکات از نظر فلاسفه درباره اقسام گفتار مطرح شده و امکان دروغگویی فقط در یک نوع از این اقسام وجود دارد. ما در اینجا به چهار قسم صحبت اشاره کردیم که شخص سوال پرسیده است، و هدف از این تقسیمبندی نیز مشخص است. لذا توضیح بیشتری درباره دیگر اقسام سخن نمیدهیم تا از هدف اصلی دور نشویم.
هوش مصنوعی: جواب اهل تفسیر به این پرسش که چرا سخن به چهار قسم تقسیم شده، این است که نخستین بخش آن مربوط به امر است، دومی ندا، سومی خبر و چهارمی استنطاق. در این بیت که این شخص بیان کرده، اشاره به این دارد که وجود عالم بر اساس اراده خداوند است و این را ابداع مینامند. بنابراین، این بیان به دو حرف «کُن» مربوط میشود که نشان میدهد عالم با تمامی موجوداتش بر اساس آن دو حرف ایجاد شده است. همانطور که خداوند فرموده: «جز این نیست که گفته ما به چیزی که بخواهیم، این است که بگوییم: «باش» و آن میشود». فهم این مسأله بر اساسدو مفهوم عقل کلی و نفس کلی صورت میگیرد. کاف به عقل کلی و نون به نفس کلی اشاره دارد که در واقع مرزبان وجود است. همچنین، بیان خداوند که به مردم میگوید: «ای مردم، از پروردگارتان بترسید»، نشانهای است بر اینکه وجود و آغاز همهچیز از فرمان و سخن «کُن» نشأت گرفته است. این کلام هم امر است و هم سخن، و نشاندهنده قدرت و اراده خداوند در آفرینش موجودات میباشد. در پایان، کلام خدا به صورت واضح به مردم منتقل میشود تا بر این حقیقت گواهی دهد.
هوش مصنوعی: در پاسخ به این بیت باید گفت که اولیه ترین نوع سخن، امر است، که به نوعی مشابه عقل اول است و این امر به خداوند متصل است. کتاب خداوند اساس عقل است و همه موجودات در ذات او همانند تخمهای درون آن وجود دارند. رابطه عقل با چیزها، گواهی بر این ادعاست که میگوییم عقل همه چیز است. سخن بعدی نداست که وقتی سخن اول ظاهر میشود، لازم است که گفته شود «این سخن را بشنو!» تا معلوم شود که چیزی با او در حال گفتوگو است. نقش ندا در سخن مانند نقش عقل در سخن است. نوع سوم سخن، خبر است که ممکن است راست یا دروغ باشد و این خبر به رسالت پیامبر اسلام مرتبط است، چرا که او نبیای است که حقایق را به مردم میرساند. زیرا پیامبر میان دو جهان لطیف و کثیف واسطه است و سخن او از طرف خداوند به خلق نازل شده است. به همین خاطر، محکم و واجب است مانند اجسام، و در موارد دیگر واجب است مانند ارواح. برای درک معانی و مبانی، به محکمها میتوان استناد کرد، چون مثالها در کتاب مانند اجساد و معانی مثل ارواح هستند. آفرینش انسان به بهترین شکل ایجاد شده است، همانطور که خداوند فرموده است: «ما انسان را در نیکوترین قامت آفریدیم» و کتاب خدا نیز به نیکوترین و لطیفترین شکل تألیف شده است. در آیات آمده که خداوند به بهترین نحو حقایق را نازل کرده، کتابی متشابه و جفتگونه که سبب ترس انسانهای خداشناس میشود. وقتی این انسانها به آن مثالها مینگرند، به ذکر خدا نرم میشوند و فهم میکنند که آنچه به ظاهر تشبیه است، به باطن حقیقت ندارد. در نهایت، راه راست خدا، تأویل این مثالهاست، که به هر کس بخواهد هدایت میکند و هر که از رحمت خدا دور شود، هیچکس نمیتواند او را هدایت کند.
هوش مصنوعی: وقتی که کتاب خداوند به صورت آیات مشابه وارد شد و تفاسیر آن دچار اختلاف شد، این مسئله گواهی بر شباهت آیات است. کتاب خداوند پیامی را منتقل میکند و خداوند نیز پیامی از رسول خود دارد. چنان که خداوند میفرماید: به بندگانم بگو که من بخشاینده و مهربان هستم و عذاب من عذابی دردناک است. به این آیت اشاره شده است: "بگو بندگان من! من بخشاینده و مهربان هستم و عذاب من عذابی دردناک است." بنابراین، ما به این نکته پی بردیم که سومین نوع از چهار نوع سخن، خبر است؛ زیرا رسول نیز سومین اصل از چهار اصل دین به شمار میآید.
هوش مصنوعی: قسم چهارم از انواع سخن، مربوط به پرسش و پاسخ است؛ یعنی زمانی که لازم است بدانیم چه چیزی و به چه دلیلی باید از آنچه شنیدهایم، پرسیده شود. این نوع پرسش، همانند اخباری است که برای روشن شدن معانی و پیچیدگیها و مطالب مشابه و مبهم از خداوند دریافت میشود. هدف این است که انسانها از تاریکیهای ظاهری به نور روشنایی هدایت شوند؛ چنانکه خداوند میفرماید که او ولی مؤمنان است و آنها را از تاریکیها به نور خارج میکند. همچنین، در قرآن آمده است که ولایت خداوند و رسولش و مومنان، به افرادی تعلق دارد که نماز را برپا میدارند و زکات میدهند. ما در آغاز این کتاب به طور کامل به تایید و تشریح این ولایت پرداختهایم. بنابراین، روشن شد که چرا این قسم از سخن به عنوان پرسش و پاسخ معرفی شده است؛ چرا که چهار نوع پرسش وجود دارد و این بدان معناست که اصول دین نیز چهار اصل دارد. این سخنان خداوند از طریق چهار واسطه به عقلهای انسانها رسید و امیدواریم که همه انسانها از آن بهرهمند شوند. سپاس خداوند را که پروردگار جهانیان است و درود بر پیامبرش محمد و اهل و یاران او.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.