در باغ اثر ز ناله بلبل نمانده است
امروز در بساط چمن گل نمانده است
از دست هیچ کس گرهی وا نمی شود
ربطی میان شانه و کاکل نمانده است
مانند سبزه سرو لب جو کند سراغ
آزاده را ز بس که توکل نمانده است
چون دام پاره گوشه نشینان خورند خاک
گیرایی کمند تغافل نمانده است
سیلاب برده خانه ارباب جود را
در جویبار اهل کرم پل نمانده است
آخر کشیده کوه ز فرهاد انتقام
در بزرگان وقت تحمل نمانده است
بلبل ز بیضه سر نکشد از برهنگی
جز جیب پاره در بدن گل نمانده است
امروز ساکنان چمن کوچ کرده اند
بر روی باغ سبزه و سنبل نمانده است
سودای ما زیاده شد از فکرهای پوچ
ما را دگر خیال تخیل نمانده است
امروز گشت سلسله جود منتهی
در دور این گروه تسلسل نمانده است
بر باد رفته گلشن ایام سیدا
خاری در آشیانه بلبل نمانده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.