در باغ اثر ز ناله بلبل نمانده است
امروز در بساط چمن گل نمانده است
از دست هیچ کس گرهی وا نمی شود
ربطی میان شانه و کاکل نمانده است
مانند سبزه سرو لب جو کند سراغ
آزاده را ز بس که توکل نمانده است
چون دام پاره گوشه نشینان خورند خاک
گیرایی کمند تغافل نمانده است
سیلاب برده خانه ارباب جود را
در جویبار اهل کرم پل نمانده است
آخر کشیده کوه ز فرهاد انتقام
در بزرگان وقت تحمل نمانده است
بلبل ز بیضه سر نکشد از برهنگی
جز جیب پاره در بدن گل نمانده است
امروز ساکنان چمن کوچ کرده اند
بر روی باغ سبزه و سنبل نمانده است
سودای ما زیاده شد از فکرهای پوچ
ما را دگر خیال تخیل نمانده است
امروز گشت سلسله جود منتهی
در دور این گروه تسلسل نمانده است
بر باد رفته گلشن ایام سیدا
خاری در آشیانه بلبل نمانده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به وضعیت ناگوار و یأسآور زندگی اشاره میکند. او از بیثمر بودن تلاشها و ناامیدی در عشق و دوستی میگوید. باغی که روزگاری مملو از زیبایی و سرزندگی بوده، اکنون خالی و ویران است. بلبل، نماد عشق و آزادی، دیگر نالهای نمیکند و نشانی از خوشی و سرزندگی باقی نمانده است. شاعر احساس میکند که هیچ چیز در جهان زندگیاش به حال قبل برنمیگردد و هر آنچه روزگاری ارزشمند بوده، اکنون از بین رفته است. در نهایت، او به نوعی ناامیدی و خلاء در وجود خود و جامعه اشاره میکند.
هوش مصنوعی: امروز در باغ هیچ نشانی از نالههای بلبل نیست و در میان چمن هم هیچ گلی باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند مشکلی را حل کند و دیگر هیچ ارتباطی میان دلایل و نتایج وجود ندارد.
هوش مصنوعی: شبیه به سبزه و سرو در کنار آب، به دنبال انسانهای آزاده میگردد، زیرا دیگر اعتماد و توکل به آنها باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: از آنجا که افراد گوشهنشین یا بیدردسر به راحتی در دام گرفتار میشوند، دیگر هیچ نشانی از بیتوجهی و غفلت در اطراف وجود ندارد.
هوش مصنوعی: سیلاب، خانهی بخشندگی ارباب را در جویبار اهل کرم برده و پل برای عبور نمانده است.
هوش مصنوعی: فرهاد برای بار دیگر به خاطر عشق خود به شیرین، از کوه انتقام کشیده است و حالا در میان بزرگان، تاب و تحمل برای مواجهه با این وضعیت دیگر وجود ندارد.
هوش مصنوعی: خواننده پرندهای در قفس نیست که از بیپوششیاش ناله کند؛ چرا که در وجود گل، دیگر تکهای از پارچه باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: امروز، ساکنان طبیعت به مکان دیگری رفتهاند و دیگر هیچ نشانهای از سبزه و گل در باغ نمانده است.
هوش مصنوعی: عشق و اشتیاق ما به شدت افزایش یافته، و دیگر جایی برای خیالپردازی بینتیجه نداریم.
هوش مصنوعی: امروز رشته کارنمود و بخشش من به این گروه پایان یافته و دیگر تداوم ندارد.
هوش مصنوعی: زمان خوش و زیبای گذشته همچون گلشن، از بین رفته است و دیگر هیچ چیزی در مکانی که بلبل در آن شعر میخواند، باقی نمانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.