ای قد و بالای تو حسرت سرو بلند
خنده نمیآیدت، بهر دل من بخند
ای ز تو عالم بجوش، لطف کن، ارزان فروش
خندهٔشیرین نوش راست بفرما، بچند؟
خنده زند آفتاب، گیرد عالم خضاب
صدمه وصد آفتاب خنده ز تو میبرند
لاله و گلبرگها، عکس تو آمد، مها
نیشکر از قند تو، پر شده بین بند بند
طلعتت ای آفتاب، تیغ طرب برکشید
گردن تلخی بزد، بیخ غم و غصه کند
دور قمر درگذشت، زهرء زهرا رسید
گشت جهان گلستان، خار ندارد گزند
بزم ابد مینهد، شه جهت عاشقان
نعل زرین میزند، بهر سم هر سمند
این همه بگذشت نیز، پیشتر آ ای عزیز
پیش لب نوش تو حلقه بگوش است قند
پیشتر آ پیشتر، تا بدهم جان وسر
تا شکفد همچو گل، روی زمین نژند
ما و حریفان خوشیم، ساغر حق میکشیم
از جهت چشم بد، آتش و مشتی سپند
بوی وصالت رسید، روضهٔ رضوان دمید
صلح کن « الصلح خیر » کوری دیو لوند
تازه شو و چست شو، از پی ترجیع را
گوش نوی وام کن تا شنوی ماجرا
شاه هم از بامداد، سرخوش و سرمست خاست
طبل به خود میزند، در دل او تا چهاست
منتظرست آسمان، تا چه کند قهرمان
هرچه کند گو بکن، هرچه کند جان ماست
هر نفسی روضهٔ، از تو به پیش دلست
حاتم طی با سخاش، طی شد اگر این سخاست
ای چو درخت بلند، قبلهٔ هر دردمند
برگ و برش خیره کن، شاخ ترش باوفاست
یک نفری بخت ور از تو خوش و میوه خور
یک نفری خیرهسر گشته که آخر کجاست
چشم بمالید تا خواب جهد از شما
کشف شود کان درخت پهلوی فکر شماست
فکرتها چشمهاست گشته روان زان درخت
پاک کن از جو وحل، کاب ازو بیصفاست
آب اگر منکر چشمهٔ خود میشود
خاک سیه بر سرش باد، کهبس ژاژخاست
ای طمع ژاژخا، گندهتر از گندنا
تات نگیرد بلا، هیچ نگویی خداست
خر ز زدن گشت فرد، کژروی آغاز کرد
راه رها کرد و رفت آن طرفی که گیاست
آن طرفی که گیاست امن و امان از کجاست؟
غره به سبزی مشو، گرگ سیه در قفاست
گوش به ترجیع نه، جانب ره کن رجوع
زانک ملاقات گرگ تلختر آمد ز جوع
ای ز در رحمتت هر نفسی نعمتی
زان همه رحمت، فرست جانب ما رحمتی
ای به خرابات تو، جام مراعات تو
داده بهر ذرهٔ نوع دگر عشرتی
هر نفسی روح نو، بنهد در مردهٔ
هر نفسی راح نو، بخشد بیمهلتی
خنب تو آمد بجوش، جوش کند نای و نوش
جان سر و پا گم کند چون بخورد شربتی
عفو کن از جام مست خنب و سبو گر شکست
مست شد، و مست را چون نفتد زلتی؟!
قاعدهٔ خوش نهاد، در طرب و در گشاد
چشم بدش دور باد والله خوش سنتی
بوی تو ای رشک باغ، چون بزند بر دماغ
پر شود از راح روح، بیگره و علتی
روح و ملک مست شد از می پوشیدهٔ
چرخ فلک پست شد از پنهان صورتی
بلبلهٔ پر زمی میرسدم هر دمی
عربده میآورم عشق تو هر ساعتی
آنک ره دین بود، پر ز ریاحین بود
هر قدمی گلشنی، هر طرفی جنتی
خط سقبنا بکش بر رخ هر مست خوش
تا که بدانند کو غرقه شد از لذتی
ساغر بر ساغرم میدهد او هر نفس
نعرهزنان من که های، پر شدم از باده، بس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت معشوق است که شاعر از او میخواهد لبخند بزند و دلش را شاد کند. شاعر با زبان توصیفی و استعاری، معشوق را به آفتاب و گلها تشبیه میکند و از آثار خوشبختی و عشق او میگوید. همچنین، به بزم و شادی و مستی اشاره دارد که از محبت او به وجود میآید. او از موفقیت و شادابی در زندگی سخن میگوید و امید دارد که بوسه و لبخند معشوق، رنجها و غمها را از بین ببرد. در این شعر، شاعری با احساسات عمیق به توصیف لحظات خوش عاشقانه و زیباییهای زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: ای تو با قامت و زیباییات، سرو بلند حسرت میخورد که از تو زیباییات کمتر است. اما لطفاً بخند تا دل من شاد شود.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر به زیبایی و تاثیر لبخند شیرین معشوق اشاره میکند و از او میخواهد که با وجود جاذبه و جذابیتش، به او لطف کرده و این لبخند را کمی ارزانتر و در دسترستر کند. یعنی او میخواهد که این خوشی و لذت را بیشتر از آنچه که هست به دست آورد. در واقع، خواسته او این است که این لذت و زیبایی دائمی و همیشگی باشد.
هوش مصنوعی: خورشید با خندهاش دنیا را رنگین و زیبا میکند، اما صدای خندهی تو تأثیر بیشتری از آفتاب دارد و بر جان عالم اثر میگذارد.
هوش مصنوعی: لاله و گلبرگها، نشان از زیبایی تو دارند و عطر نیشکر از شیرینی وجود تو پر شده است.
هوش مصنوعی: چهرهات همچون آفتاب، شادی را به نمایش میآورد و با قدرت خود، تلخیها را از بین میبرد و ریشهی غم و ناراحتی را میسازد.
هوش مصنوعی: با رفتن ماه، مَهر و زیبایی زهرای اطهر درخشید و جهان به دشت گل تبدیل شد، بدون هیچگونه آزار و زحمتی.
هوش مصنوعی: در جشنی بیپایان، پادشاه به خاطر عاشقانش، نعلهای طلایی میسازد تا بر هر اسب زیبایی نهاده شود.
هوش مصنوعی: این همه زمان گذشته است، اما ای عزیز، قبل از اینکه به لب نوش تو برسم، قند در گوشم است.
هوش مصنوعی: بیشتر جلو برو تا بتوانم جان و سرم را فدای تو کنم تا مانند گل در زمین بشکفم و زیبا شوم.
هوش مصنوعی: ما و رقیبان خوشحال و شاداب هستیم و در دور همیهای خود از شراب حق مینوشیم. برای دور کردن چشم زخم و بدشانسی، آتش و خوشبوییها را به کار میبریم.
هوش مصنوعی: بوی وصالت به مشام رسید و درختان بهشت شکوفه کردند. آشتی کن زیرا آشتی بهتر است و دیو حریص به بیخبری دچار شد.
هوش مصنوعی: انرژی و نشاط جدیدی به خود بگیر و برای شنیدن داستانی که در پیش است، گوشهای خود را آماده کن.
هوش مصنوعی: شاه با شوق و خوشحالی از خواب بیدار میشود و در دلش احساس شادی و نشاط دارد، طبل را به صدا در میآورد تا این حس را با دیگران تقسیم کند.
هوش مصنوعی: آسمان منتظر است تا ببیند قهرمان چه عمل و کارهایی انجام میدهد. هر کاری که او بکند، باید بگوید انجام بده، چون هر کاری که او انجام دهد به نوعی به جان ما بستگی دارد.
هوش مصنوعی: هر لحظهای که از تو یاد میشود، برای دل مانند یک باغ و زیبایی است. اگر حاتم طایی هم با سخاوتش، به این زیباییها برسد، پس سخاوت او به اندازه این زیباییها قابل توجه است.
هوش مصنوعی: عزیزم! تو مانند درختی بلند و بزرگ هستی که همیشه مد نظر و آرزوی کسانی هستی که در درد و رنج به سر میبرند. برگها و شکوفههایت پر از زیبایی است و شاخههای تو همیشه وفادار و قابل اعتماد هستند.
هوش مصنوعی: یک نفر خوشبخت و شاداب از زندگیاش لذت میبرد، در حالی که یک نفر دیگر گیج و سردرگم شده و نمیداند به کجا باید برود.
هوش مصنوعی: چشمان خود را بمالید تا خواب و خیالات از شما دور شوند، چرا که آن درختی که به آن فکر میکنید، در کنار شما و در دسترستان است.
هوش مصنوعی: افکار انسان همچون چشمانی هستند که به دنیا نگاه میکنند. برای اینکه از افکار ناپاک رهایی یابیم، باید آنها را از ذهن خود پاک کنیم.
هوش مصنوعی: اگر آب منکوب شده و به منبع خود پشت کند، باید بداند که سرنوشتش چه بدبختی خواهد بود.
هوش مصنوعی: ای کسی که زیادهخواهی و از این بابت سخن میگویی، هیچ کس نمیتواند بلا و مشکل را از دل کسی که شایسته است دفع کند، و هیچ نفرینی بر او نخواهد رسید زیرا او در پناه خداست.
هوش مصنوعی: خر پس از این که زده شد، به راهی کج و معوج رفت و مسیر درست را رها کرد و به سمتی رفت که گیاهان بودند.
هوش مصنوعی: به آن سوی که سرسبز است، بیخود مغرور نشو، زیرا در دل آنجا، خطر پنهان است.
هوش مصنوعی: به کار بهتری بپرداز و به گذشته برنگرد. زیرا شاید ملاقات با چنگال گرگ، از گرسنگی هم دردناکتر باشد.
هوش مصنوعی: ای که از در رحمتت هر لحظه به ما نعمتی میرسد، از آن همه رحمت، لطفی به سمت ما بفرست.
هوش مصنوعی: تو در خرابات خود، به من جامی دادهای که به خاطر آن، هر ذرهای از زیبایی و خوشی را احساس میکنم.
هوش مصنوعی: هر لحظهای که میگذرد، روحی تازه در وجود آدمی دمیده میشود و فرصتی جدید برای زندگی و تحول به او داده میشود، بدون اینکه در این فرآیند تأخیری وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: وقتی خمر به جوش میآید، نای (ساز) را به صدا درمیآورد و نوشیدن آن جان فرد را سرزنده میکند و او را از خود بیخود میکند. وقتی کسی شربتی بخورد، تمام وجودش را در این حال تجربه میکند.
هوش مصنوعی: اگر از جام و میخوری چیزهایی شکست، به خاطر مستی بخشش کن، چون مست نمیتواند کنترل خود را داشته باشد و اگر لغزشی کرد، چه انتظاری میتوان داشت؟
هوش مصنوعی: شخص خوشنهاد و نیکوکار، هم در شادی و هم در زندگی راحت، از چشم بد دور باشد. به خدا قسم، او سنت خوبی دارد.
هوش مصنوعی: عطر تو، ای زیبای باغ، وقتی به مشامم میرسد، تمام وجودم پر از حال خوش و سرشتی خالص میشود، بدون هیچ گونه مشکلی و دلیلی.
هوش مصنوعی: روح و ملک از شراب پنهانی مست شدند و چرخ فلک از خبیثی و زیرکی خود پست و پایین آمد.
هوش مصنوعی: هر لحظه به یاد تو با شور و هیجان میآیم و عشق تو را فریاد میزنم.
هوش مصنوعی: این راه دین پر از نعمتها و خوشبوئیها است. در هر قدم گل و گیاه وجود دارد و در هر طرف، بهشتی به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: خطی زیبا بر روی چهره هر خوشحالی بکش تا دیگران بدانند که کدام یک در دنیای لذت غرق شده است.
هوش مصنوعی: او در هر دم ساغری پر از می به من میدهد و من در حال سر و صدا و شادی میگویم: وای، من از شراب پر شدم، بس است!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.