گنجور

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

در دل دردیست از تو پنهان که مپرس

تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس

با این همه حال و در چنین تنگدلی

جا کرده محبت تو چندانکه مپرس

ابن یمین

دارم هوس وصل تو چندانکه مپرس

وان میکشم از هجر تو بر جان که مپرس

دل نزد تو میآید و من میگفتم

چندانش بپرس از من حیران که مپرس

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه