گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
باباافضل کاشانی

ای دل به چه غم خوردنت آمد پیشه

وز مرگ چه ترسی، چو درخت از تیشه

گر زانکه به ناخوشی برندت زینجا

خوش باش که رستی ز هزار اندیشه

مولانا

جانیست غذای او غم و اندیشه

جانی دگر است همچو شیر بیشه

اندیشه چو تیشه است گزافه مندیش

هان تا نزنی تو پای خود را تیشه

ابوالحسن فراهانی

گر دل خواهی ای تن محنت پیشه

مگذار دل شکسته بی اندیشه

چون شیشه شکسته گشت پا نگذارند

دیگر نتوان ساختن از وی شیشه

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه