سرمست شدم در هوس سرمستان
از دست شدم در ظفر آن دستان
بیزار شدم ز عقل و دیوانه شدم
تا درکشدم عشق به بیمارستان
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
سرمست شدم در هوس سرمستان
از دست شدم در ظفر آن دستان
بیزار شدم ز عقل و دیوانه شدم
تا درکشدم عشق به بیمارستان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حالتی سرمستی و عشق صحبت میکند. او به شدت مجذوب عشق شده و احساساتش را به حدی بالا میبرد که از عقل و منطق دور میشود و به دیوانگی دچار میگردد. در حقیقت، عشق را همچون دارویی میبیند که به او حالت شادی و سرمستی میدهد.
هوش مصنوعی: در حالتی شگفتانگیز و غرق لذت شدم؛ به گونهای که از دست خودم خارج گشتم و در پیروزی دستانم گم شدم.
هوش مصنوعی: از عقل و فهم خود بیزار شدم و به جنون افتادم تا بتوانم عشق را درک کنم و به آنجا برسم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آنکه گرفتهای به دستان دستان
دامان وصال از کف مستان مستان
صیدی که ز دام دلپرستان رست آن
من کافرم ار میان هستان هست آن
آورد بر من آن نگار من از بستان
شفتالو و به کز دو یکیرا بستان
گفتم که به از تو خواستن بی لطفیست
شفتالو اگر همی دهی لطفست آن
در باغ چو زد هزار دستان دستان
داد دل شوریده ز بستان بستان
هنگام سپیده دم بر اطراف چمن
جز ساغر می ز دست مستان مستان
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.