هوش مصنوعی: در این شعر، گویا شاعر از تجربهای عمیق و تغییر در وجود خود صحبت میکند. او احساس میکند که دچار دگرگونی شده و اجزای وجودش فروپاشیدهاند. او به دنیایی اشاره دارد که دور از وطنش است و زندگی را تحت تأثیر احساسات و تلخیهای خود میبیند. همهی کسانی که او را میشناسند، به نوعی از او و شرایطش تقدیر و ستایش میکنند، اما خود او به دلیل وحشت و زندانی که در آن قرار دارد، از عیبها و نواقصش رنج میبرد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گویا شاعر از تجربهای عمیق و تغییر در وجود خود صحبت میکند. او احساس میکند که دچار دگرگونی شده و اجزای وجودش فروپاشیدهاند. او به دنیایی اشاره دارد که دور از وطنش است و زندگی را تحت تأثیر احساسات و تلخیهای خود میبیند. همهی کسانی که او را میشناسند، به نوعی از او و شرایطش تقدیر و ستایش میکنند، اما خود او به دلیل وحشت و زندانی که در آن قرار دارد، از عیبها و نواقصش رنج میبرد.
هوش مصنوعی: من از زندگی و جسمم بریدهام و اکنون جزئی از چرخ هستم که در آن به دور خود میچرخد، همانطور که روزی وطنم را به دور خود میچرخاند.
هوش مصنوعی: همه به شادی و مستی مشغولند و به عشق شراب میپردازند، اما من به خاطر ترس و زندان درونیام، ناتوان و در عیب و نقص خودم غرق شدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تن کوبم و سرپیچم و بر روی زنم
آماده درد و رنج و اندوه منم
نه ریزم و نه گدازم و نه شکنم
فولاد رخ و سنگ سر و روی تنم
از آمدنم فزود رنج بدنم
از بودن خود همیشه اندر محنم
وز بیم شدن باغم و درد حزنم
نه آمدن و نه بدن و نه شدنم
چندان نازست ز عشق با جان و تنم
گویا که تو عاشقی و معشوق منم
هر چند درآب دیده غرق است تنم
از آتش دل سوخت زبان در دهنم
با ذل غریبی و فراق وطنم
جز دمن من مباد از این سان که منم
هیچم همه تا با خود و با خویشتنم
هستم همه تا با خود و با جان و تنم
تا میماند از «من» من یک مویی
مویی نشود پدید چیزی که منم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.