هوش مصنوعی: شاعر از پذیرش نیستی و مرگ سخن میگوید. او به این فکر میکند که وقتی به نیستی میرسد، از آن خوشنود است و حتی به کسانی که برای زندگی و هستی پند میدهند، لبخند میزند. او به خود میگوید که اگر روزی به سبب مرگش بکشند، هیچکس برای او نخواهد گریست، و بر این واقعیت میخندد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر از پذیرش نیستی و مرگ سخن میگوید. او به این فکر میکند که وقتی به نیستی میرسد، از آن خوشنود است و حتی به کسانی که برای زندگی و هستی پند میدهند، لبخند میزند. او به خود میگوید که اگر روزی به سبب مرگش بکشند، هیچکس برای او نخواهد گریست، و بر این واقعیت میخندد.
هوش مصنوعی: من به وضعیت عدم وجود خود راضی هستم، پس به من چه میخواهید بگویید درباره لذتهای زندگی و وجود؟
هوش مصنوعی: روزی که من را با تیغ نابودی بکشند، من تنها به کسی که برای من میگرید، میخندم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من گریه به خنده در همی پیوندم
پنهان گریم به آشکارا خندم
ای دوست گمان مبر که من خرسندم
آگاه نه ای که چون نیازمندم
هر چند که این بند ز پای افکندم
دانم که بود بند چنین یک چندم
دربند هر آنچه می دهد خرسندم
کاین نعمت ها نبود پیش از بندم
من گریه بخنده در همیپیوندم
پنهان گریم بآشکارا خندم
ای دوست گمان مبر که من خرسندم
آگاه نهای که چون نیازومندم
چون صبح به خنده یک نفس خرسندم
چون ابر به گریه نیست کس مانندم
با خنده و گریهٔ کسم کاری نیست
بر خود گریم چو شمع و برخود خندم
از عمر عزیز خود برین خرسندم
کآن روز که در غصّه بشب پیوندم
با دل گویم مؤده که از راه اجل
یک منزل دیگر پس پشت افگندم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.