هوش مصنوعی: این ابیات درباره تجربیات عاشقانه صحبت میکند. به این معناست که هر کسی که در گرد عشق بچرخد، در نهایت به سرنوشت عشق دچار میشود و ممکن است آسیب ببیند. نکتهای که در این شعر ذکر شده این است که عشق حقیقی به کسی تعلق دارد که سر و سامان خود را از دست داده باشد، و در واقع عشق در کنترل هیچ کس نیست.
فارسینویس در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۲۲:۴۹ نوشته:
وزن مصراعهای 1 و 2 و 4 اشکال دارد. همینطور وزن اصلاحیهی 1 (نوشتهی امیرشهریار). اصلاحیهی 2 (نوشتهی احمد) درست به نظر میرسد. مصراع چهارم شاید در اصل، چنین باشد: «سر دوست ندارد که ندارد سر عشق». 20 بهمن 1393 | 9 فوریه 2015
مسعود ملکی در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۵ نوشته:
درستش این هست به نظرم: آن مرغ که پر زند به بام و در دوست خواهد که دهد سر به دم خنجر دوست این نکته نوشته اند بر دفتر عشق سر دوست ندارد آنکه دارد سرِ دوست
مریم یزدان مهر در ۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۰۱ نوشته:
در کتاب فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی اثر دکتر جعفر سجادی این شعر به این صورت آمده و ذکر شده که متعلق به نشاط اصفهانی است: هر دل که طواف کرد گرد در عشق هم خسته شود در آخر از خنجر عشق این نکته نوشته ایم بر دفتر عشق سر دوست ندارد آنکه دارد سر عشق
بیژن امرایی در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۱۵ نوشته:
بیت اول: «هر دل که طواف کرد گرد در عشق / هم کشته شد به آخر از خنجر عشق»
🔹 «طواف» یکی از اعمال اصلی در مراسم حج است و اشاره به نوعی عبادت و دوری زدن به گرد خانهٔ خدا دارد. در اینجا، عشق با مفهوم «کعبه» یا معشوق الهی مترادف شده است.
🔹 هر دلی که به درگاه عشق نزدیک شود و در گرد آن طواف کند، ناگزیر در پایان قربانی میشود؛ یعنی از خود میگذرد، فانی میگردد و «منِ» او از میان میرود.
🔹 «خنجر عشق» نماد فنا، رهایی از نفس و منیت است. این خنجر کشنده نیست؛ بلکه رهاییبخش است. کشته شدن به وسیلهٔ آن یعنی رسیدن به یگانگی با معشوق.
بیت دوم: «این نکته نوشتهاند بر دفتر عشق / سر اوست ندارد آنکه دارد سر عشق»
🔹 «دفتر عشق» یعنی مجموعهٔ قواعد و احکام عشق؛ اشاره به نوعی حقیقت ازلی که در ساحت عرفان و عشق الهی نوشته شده است.
🔹 «سر اوست ندارد» یعنی سر و پایان ندارد، بیانتهاست.
🔹 در عین حال، «سر» میتواند به معنی «خِرَد» یا «منیت» هم باشد. یعنی کسی که هنوز عقلگرایی دنیوی دارد، سر تسلیم نمیگذارد، یا هنوز خویش را دارد، نمیتواند وارد وادی بیسرانجام عشق شود.
🔹 بازی واژگانی زیبایی بین «سر» بهمعنای پایان و «سر» بهمعنای عقل/هویت وجود دارد.
مفاهیم کلیدی:
1. فنا در عشق: عاشق واقعی باید از خود و خویشتن بگذرد، به تعبیر عرفا «فنا فیالله» را تجربه کند.2. عشق، میدان رهایی است نه بقا: این خنجر عشق، کشندهٔ نفس و خویشتن انسان است نه جسم او3. 📖 عشق نظام خاصی دارد که با قواعد عقلمحور سازگار نیست.4. تضاد میان عقل و عشق: کسی که عقلگرایی صرف دارد، نمیتواند عاشق واقعی باشد.
از نظر سبکشناسی:
این شعر در قالب رباعی سروده شده، که معمولاً چهار مصرع دارد با وزن «لاحول ولا قوة الا بالله» یا وزنهای مشابه (در عروض فارسی به آن رباعیبحر میگویند).
ویژگیهای سبک:
زبان استعاری و نمادین
استفاده از واژگان عرفانی چون عشق، طواف، خنجر، دفتر/تضاد معنایی: طواف و کشتهشدن، سر و بیسرانجامی
بیژن امرایی در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۱۶ نوشته:
و درنهایت اشاره میشود که عشق سرآغازی دارد اما سرانجامی (پایانی) ندارد؛ و کسی که “سر” (خِرَد، منیت، یا حتی جان) دارد، نمیتواند عاشق واقعی باشد، چرا که عشق مستلزم فنا در معشوق است.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات درباره تجربیات عاشقانه صحبت میکند. به این معناست که هر کسی که در گرد عشق بچرخد، در نهایت به سرنوشت عشق دچار میشود و ممکن است آسیب ببیند. نکتهای که در این شعر ذکر شده این است که عشق حقیقی به کسی تعلق دارد که سر و سامان خود را از دست داده باشد، و در واقع عشق در کنترل هیچ کس نیست.
هوش مصنوعی: هر دلی که در عشق به دور محبوب بچرخد، در نهایت به دست محبت قربانی میشود مثل کسی که از زخم عشق آسیب میبیند.
هوش مصنوعی: این نکته را در دفتر عشق نوشتهاند که عشق، بدون وجود سر و هدایت، بیمعناست. کسی که واقعاً عشق را درک کرده، نیازی به نشاندادهشدن آن ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل کرد بسی نگاه در دفتر عشق
جز دوست ندید هیچ رو در خور عشق
چندانکه رخت حسن نهد بر سر حسن
شوریده دلم عشق نهد بر سر عشق
دل کرد بسی نگاه در دفتر عشق
جز دوست ندید هیچ را در خور عشق
چندان که رخت حسن نهد بر سر عشق
بیچاره دلم عشق نهد بر سر عشق
هر روز بنو برآید آن دلبر عشق
در گردن ما درافکند دفتر عشق
این خار از آن نهاد حق بر در عشق
تا دور شود هرکه ندارد سر عشق
تا ماند قضا بر سر من افسر عشق
در دهر دلم ساخت نهان گوهر عشق
زان افسرم افتاد بکف کشور عشق
زان گوهرم افروخت به دل اخگر عشق
کافر شدهام به دست پیغمبر عشق
جنت چه کنم جان من و آذر عشق
شرمندهٔ عشق روزگارم که شدم
درد دل روزگار و درد سر عشق
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.