در مجلس سلطان بشکستم جامش
تا جنگ شود بشنوم آن دشنامش
والله که چنان فتادهام در دامش
کز پختهٔ او نمیشناسم خامش
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
در مجلس سلطان بشکستم جامش
تا جنگ شود بشنوم آن دشنامش
والله که چنان فتادهام در دامش
کز پختهٔ او نمیشناسم خامش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن بت که بهین لفظ بود دشنامش
از حسن و لطافتست هفت اندامش
آن بد که نمود بنده را بادامش
بنمود بجنگ هفتخوان هم نامش
گه باده لقب نهادم و گه جامش
گاهی زر پخته گاه سیم خامش
گه دانه و گاه صید و گاهی دامش
این جمله چراست تا نگویم نامش
پسنه دهنی که مستم از بادامش
تا زر ندهی مرا ندانی نامش
آن خواجه که کم باد ز عالم نامش
تریاکی بس اگر دهم دشنامش
چون قبه خشخاش گرش تیغ زنم
تریاک برون تراود از اندامش
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.