گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قطران تبریزی

آن بت که بهین لفظ بود دشنامش

از حسن و لطافتست هفت اندامش

آن بد که نمود بنده را بادامش

بنمود بجنگ هفتخوان هم نامش

مولانا

گه باده لقب نهادم و گه جامش

گاهی زر پخته گاه سیم خامش

گه دانه و گاه صید و گاهی دامش

این جمله چراست تا نگویم نامش

خواجوی کرمانی

پسنه دهنی که مستم از بادامش

تا زر ندهی مرا ندانی نامش

ابوالحسن فراهانی

آن خواجه که کم باد ز عالم نامش

تریاکی بس اگر دهم دشنامش

چون قبه خشخاش گرش تیغ زنم

تریاک برون تراود از اندامش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه