گنجور

 
مولانا

پریر آن چهره یارم چه خوش بود

عتاب و ناز دلدارم چه خوش بود

به یادم نیست هیچ آن ماجراها

ولیکن زین خبر دارم چه خوش بود

در آن بزم و در آن جمع و در آن عیش

میان باغ و گلزارم چه خوش بود

اگر چه مست جام عشق بودم

رخ معشوق هشیارم چه خوش بود