چون دلت با من نباشد همنشینی سود نیست
گرچه با من مینشینی چون چنینی سود نیست
چون دهانت بسته باشد در جگر آتش بود
در میان جو درآیی آب بینی سود نیست
چونک در تن جان نباشد صورتش را ذوق نیست
چون نباشد نان و نعمت صحن و سینی سود نیست
گر زمین از مشک و عنبر پر شود تا آسمان
چون نباشد آدمی را راه بینی سود نیست
تا ز آتش میگریزی ترش و خامی چون خمیر
گر هزاران یار و دلبر میگزینی سود نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره اهمیت نیت و احساسات در ارتباطات انسانی صحبت میکند. شاعر میگوید اگر دل با کسی نباشد، حتی همنشینی و نشستن کنار او هم فایدهای ندارد. در واقع، ظاهر و مکان تنها کافی نیستند و اگر احساس عشق و دوستی در میان نباشد، هیچ چیز ارزشمند نیست. حتی اگر فرد در رفاه مادی باشد، اما احساساتش درگیر نباشد، زندگیاش خالی از سود و معنا خواهد بود. بنابراین، شاعر بر این باور است که باید دلی با هم و نیتی خالص وجود داشته باشد تا ارتباطی ارزشمند شکل بگیرد.
وقتی با من همدل نیستی چه سود؟ وقتی با من مینشینی اما اینچنین هستی چه فایده؟
وقتی که با من صحبت نمیکنی دل مرا آتش میزنی؟ اگر در جوی و رود بیایی اما آب زلال نباشد چه فایده؟
وقتی تن بیجان باشد زیبایی آن بیذوق است؛ وقتی که صحن و سینی و ظروف زیبا باشد اما غذا و پذیرایی نباشد چه سود؟
اگر از زمین تا آسمان پر از بوی خوش و عطر و عبیر شود اما آدمی بینی نداشته و نتواند ببوید چه فایده؟
تا از بلا و آتش میگریزی پخته و دانا نگردی همچون خمیر ترشی که از آتش تنور بگریزد، و اگر هزار یار و دلبر داشته باشی سودی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.