یا من یزید حسنک حقا تحیری
اهلا و مرحبا بسراج منور
یا من سألت عن صفةالروح کیف هو
االروح لاح من قمرالحسن فابصر
فی برق و جنتیه حیات مخلد
لا تعد عنه نحو حیات مزور
من سکر مقلتیه اری کل جانب
سکران عاشق بشراب مطهر
قد کان فی ضمیری منه تصورا
من صورةالجلالة افنی تصوری
اطلب لباب دینک واترک قشوره
بالله فاستمع لکلام مقشر
لما صفا حیوتک من نور بدره
ابشر فقد سعدت بشمس و مشتری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمجید و تحسین شخصی ویژه (احتمالاً حسنک) میپردازد و از زیباییهای بینایی و روحانی او سخن میگوید. شاعر به توصیف روشنایی و جاذبه این شخصیت میپردازد و اشاره میکند که روح او به مانند قمری درخشان است. همچنین، احساس عشق و شوق شاعر نسبت به او و تأثیر عمیق او بر زندگیاش بیان میشود. در نهایت، شاعر از سایرین میخواهد که جوهر و حقیقت دین را جستجو کنند و از ظواهر دوری گزینند، زیرا وقتی زندگی شخص به نور واقعی روشن میشود، خوشبختی و سعادت واقعی به دست میآید.
هوش مصنوعی: ای کسی که زیباییات واقعا حیرتانگیز است، خوش آمدی! مانند نوری درخشان، تو را میستایم.
هوش مصنوعی: اگر از من بپرسی که روح چه ویژگیهایی دارد، بگویم که مانند نوری است که از ماه زیبا میتابد و تو را به تماشای آن وا میدارد.
هوش مصنوعی: درخشش و زیبایی زندگی جاودانهای وجود دارد که نمیتوان به زندگی فریبنده و ناپایدار آن چشم دوخت.
هوش مصنوعی: من به مستی و عشق مشغولم، به طوری که همه جوانب وجودم غرق در این شادی و عشق پاک شده است.
هوش مصنوعی: در دلم تصوری از عظمت و بزرگی او داشتم که هرگونه تصویر، ذهنم را از آن بازداشت.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، به اصل دین و واقعیات آن توجه کن و از ظواهر بیمهم و سطحی دوری کن. به دقت به سخنان عمیق و با معنی گوش فرا بده.
هوش مصنوعی: وقتی زندگیات از نور ماه روشن شود، خوشحال باش که به خوشبختی رسیدی، مانند درخشش خورشید و سیاره مشتری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای اَبر بهمنی که به چشم من اندری
تن زن زمانکی و بیاسای و کم گری
این روز و شب گریستن زاروار چیست
نه چون منی غریب و غم عشق برسری
بر حال من گری که بباید گریستن
[...]
برگ گل سپید به مانند عبقری
برگ گل دو رنگ به کردار جعفری
برگ گل مُوَرَّدِ بشکفتهٔ طری
چون روی دلربای من، آن ماه سعتری
پوشیده مشگ ز ابر سیه چرخ چنبری
کافور بر گرفت ز که باد عنبری
از گل زمین شده چو تذروان هندوی
وز ابر آسمان چو پلنگان بربری
از سنگ خاره گشت گلاب و عرق روان
[...]
ای فال گیر کودک فالم ز روی تو
با روشنایی مه و با سعد مشتری
هستت ز نخ بلورین گوی و در آن بلور
پیدا خیال حسن لطیفی و دلبری
دارند صورت پری اندر بلور و تو
[...]
ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری
ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری
در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان
بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری
اقبال را به همت بهتر طلیعه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.