صنما خرگه توم که بسازی و برکنی
قلمیام به دست تو که تراشی و بشکنی
منم آن شقه علم که گهم سرنگون کنی
و گهی بر فراز کوه برآری و برزنی
منم آن ذره هوا که در این نور روزنم
سوی روزن از آن روم که تو بالای روزنی
هله ذره مگو مرا چو جهان گیر خود مرا
دو جهان بیتو آفتاب کجا یافت روشنی
همگی پوستم هله تو مرا مغز نغز گیر
همه خشکاند مغزها چو نبخشی تو روغنی
اگرم شاه و بیتوام چه دروغست ما و من
و گرم خاک و با توام چه لطیفست آن منی
به تو نالم تو گوییم که تو را دور کردهام
که ببینم در این هوا که تو ذره چه میکنی
به یکی ذره آفتاب چرا مشورت کند
تو بکش هم تو زنده کن مکن ای دوست کردنی
تو چه می دادهای به دل که چپ و راست میفتد
و گهی نی چپ و نه راست و نه ترس و نه ایمنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و وابستگی عمیق گوینده به معشوق میپردازد. گوینده خود را به اشکال مختلفی توصیف میکند و تأکید دارد که وجودش به معشوق وابسته است. او به صورت نمادین بیان میکند که بدون حضور محبوب، زندگی و جهان برایش بینور و بیمعناست. گوینده میخواهد تا به درک عمیقتری از وضعیت خود و رابطهاش با معشوق برسد و از محبوب میخواهد که او را در این وضعیت یاری دهد. این شعر نشاندهنده تنهایی، جستجوی معنا و عشق بیپایان است.
هوش مصنوعی: ای معشوق، تو آنقدر قدرت و هنر داری که میتوانی هرگونه تغییراتی در من ایجاد کنی. همانطور که با چکش و قلم بر روی سنگ کار میکنی، میتوانی من را بسازی یا ویران کنی.
هوش مصنوعی: من همان علم و دانش هستم که گاهی به شدت پایین میآید و گاهی نیز به اوج قلهها میرسم و به نمایش گذاشته میشوم.
هوش مصنوعی: من یک ذرهای هستم در این نور که به سمت روزنهای میروم، از آن روزنهای که تو در بالای آن ایستادهای.
هوش مصنوعی: به من نگو که تو جهان را در خود داری، زیرا من بدون وجود تو، حتی دو جهان را نیز نمیتوانم بیابم که آنجا روشنی باشد.
هوش مصنوعی: همه پوستهای من را بگیر و به من چیزی بده که به قلبم جان ببخشد. همه مغزها خشک و بیروح هستند اگر تو به آنها روغن و سرزندگی نکنی.
هوش مصنوعی: اگر من و تو از نظر مقام و منزلت متفاوت باشیم، این تفاوت در حقیقت دروغی است. اما هنگامی که در کنار تو هستم، احساس لطافت و نزدیکی میکنم که تو را به من نزدیکتر میکند.
هوش مصنوعی: من به تو شکایت میکنم و میگویم که تو را دور کردهام تا ببینم در این وضعیت، تو چه میکنی و چه پیش میآید.
هوش مصنوعی: چرا یک ذره از آفتاب برای مشورت به کسی مراجعه کند؟ تو خودت میتوانی اقدام کنی و زندگی را آغاز کنی، ای دوست، پس انجامش بده.
هوش مصنوعی: تو چه چیزی به دل من دادهای که اینقدر گیج و سردرگم شده است و نه به سمت چپ میرود و نه به سمت راست، و نه ترسی دارد و نه احساس امنیت؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.