هم ایثار کردی هم ایثار گفتی
که از جور دوری و با لطف جفتی
چراغ خدایی به جایی که آیی
حیات جهانی به هر جا که افتی
تو قانون شادی به عالم نهادی
چهها بخش کردی چه درها که سفتی
ولیکن ز مستان به مکر و به دستان
شرابیست نادر که آن را نهفتی
به بازار راعی چه نادرمتاعی
به جان ار فروشی یکی عشوه مفتی
به زیر و به بالا تو بودی معلا
فلک را دریدی چمن را شکفتی
به صورت ز خاکی و زین خاک پاکی
چو پاکان گردون نخوردی نخفتی
تو کن شرح این را که در هر بیانی
چو با دل جنوبی غبارات رفتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.