گنجور

 
مولانا

هله آن به که خوری این می و از دست روی

تا به هر جا که روی خوشدل و سرمست روی

چرخ گردان به تو گردد که تو آب اویی

ماه چرخی چه زیان دارد اگر پست روی

ماهیی لیک چنان مست توست آن دریا

همه دریا ز پی آید چو تو در شست روی

صدقات همه شاهان که سوی نیست رود

رو سوی هست نهد چون تو سوی هست روی

سابق تیزروانی تو در این راه دراز

وز ره رفق تو با این دو سه پابست روی

کسب عیش ابد آموز ز شمس تبریز

تا در آن مجلس عیشی که جنان است روی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode