گنجور

 
مولانا

آخر ای دلبر تو ما را می‌نجویی اندکی

آخر ای ساقی ز غم ما را نشویی اندکی

آخر ای مطرب نگویی قصه دلدار ما

گر نگویی بیشتر آخر بگویی اندکی

گر بدی گفتند از من من نگفتم بد تو را

این قدر گفتم که یارا تنگ خویی اندکی

در جمال و حسن و خوبی در جهانت یار نیست

شکرستانی ولیکن ترش رویی اندکی

این غزل را بین که خون آلود از خون دل است

بوی خون دل بیابی گر ببویی اندکی