گنجور

 
مولانا

ای بی‌تو حرام زندگانی

خود بی‌تو کدام زندگانی

بی روی خوش تو زنده بودن

مرگ است به نام زندگانی

پازهر توی و زهر دنیا

دانه تو و دام زندگانی

گوهر تو و این جهان چو حقه

باده تو و جام زندگانی

بی آب تو گلستان چو شوره

بی جوش تو خام زندگانی

بی خوبی حسن باقوامت

نگرفته قوام زندگانی

با جمله مراد و کام بی‌تو

نایافته کام زندگانی

تا داد سلامتی ندادی

کی کرد سلام زندگانی

خامش کردم بکن تو شاهی

پیش تو غلام زندگانی

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
حزین لاهیجی

من صیدم و دام، زندگانی

زندان مدام، زندگانی

باشد به مذاق پخته مغزان

اندیشِهٔ خام، زندگانی

کام از لب یار برنیامد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه