فیما تری فیما تری یا من یری و لا یری
العیش فی اکنافنا و الموت فی ارکاننا
ان تدننا طوبی لنا ان تحفنا یا ویلنا
یا نور ضؤ ناظرا یا خاطرا مخاطرا
ندعوک ربا حاضرا من قلبنا تفاخرا
فکن لنا فی ذلنا برا کریما غافرا
من میروم توکلی در این ره و در این سرا
اگر نوالهای رسد نیمی مرا نیمی تو را
خود کی رود کشتی در او که او تهی بیرون رود
کیل گهر همیرسد بر مشتری و مشترا
کیل گهر همیرسد قرص قمر همیرسد
نور بصر همیرسد اندکترین چیزها
خوش اندرآ در انجمن جز بر شکر لگد مزن
جز بر قرابیها مزن جر بر بتان جان فزا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن حاوی احساسات عمیق و فلسفی درباره زندگی و مرگ است. شاعر از زندگی در کنار مرگ صحبت میکند و به ارتباط با پروردگار اشاره دارد. زندگی را با زیباییها و دشواریهایش توصیف میکند و در جستجوی نیکی و کرامت از خداوند است. او بر اهمیت امید و توکل تاکید میکند و نقشی که خالق در زندگی دارد را مورد تأمل قرار میدهد. همچنین به فراوانی خوشیها و نعمتها اشاره میکند و از شکرگزاری یاد میکند. در نهایت، متن به تشویق به محبت و دوری از ناپاکیها میپردازد.
هوش مصنوعی: در آنچه میبینی، ای کسی که میبیند اما نمیبیند، زندگی در کنار ماست و مرگ در زوایای ما قرار دارد.
هوش مصنوعی: اگر نزدیک ما بیایی، خوشا به حال ما، اگر ما را در آغوش بگیری، وای بر ما، ای روشنی بخش چشمان ما، ای خاطرهای که در دل میدرخشد.
هوش مصنوعی: ما تو را از عمق قلبمان میخوانیم، به خاطر دلایل و برتریهایمان. پس ای بزرگوار، در این شرایط سخت و ذلتآور، برای ما رحمت و بخشش عطا کن.
هوش مصنوعی: من به سوی مقصدی میروم و در این مسیر اگر روزی چیزی به ما برسد، نیمی از آن را برای من و نیمی دیگر را برای تو reserv میکنم.
هوش مصنوعی: نمیتوان خود را غرق در دریا کرد و از عمق آن خالی بیرون آمد. مانند کشتی که در آب میراند، اگر خالی باشد به مروارید نمیرسد.
هوش مصنوعی: ذرات کوچک و ارزشمند در میآیند، ماه کامل نیز میتابد و نور چشم نیز به ما میرسد. حتی کمترین چیزها نیز به ما میرسند و اهمیت دارند.
هوش مصنوعی: به جمع ما خوش آمدی، اما فقط از چیزهای شیرین و خوشبو صحبت کن، از توهین و رفتار ناشایست پرهیز کن و فقط درباره زیباییهای جانافزا و دلنشین صحبت کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کوس تو اندر خوردنی، هر روزگار اندر منه
باد برگست و قفا سفت و سیل و عصا؟
ای گنبد زنگارگون ای پرجنون پرفنون
هم تو شریف و هم تو دون هم گمره و هم رهنمون
دریای سبز سرنگون پر گوهر بی منتها
انوار و ظلمت را مکان بر جای و دائم تازنان
ای مادر نامهربان هم سالخورده هم جوان
[...]
طال اللّیالی بَعدَکُم و اَبیَضَّ عَینی مِن بُکا
یا حَبّذا اَیّا مَنا فی وَصلکم یا حَبّذا
آه از غم آن خوش پسر کز هجر او عمرم به سر
رفت و نیامد زو خبر جز حسرت و رنج و عَنا
اندر فراق دلبرم حیران شد این دل در برَم
[...]
زلف و رخت چون روز و شب زان زلفکان بلعجب
افگنده در شور و شغب جان و دل عشاق را
ای رستخیز ناگهان وی رحمت بیمنتها
ای آتشی افروخته، در بیشه اندیشهها
امروز خندان آمدی، مفتاح زندان آمدی
بر مستمندان آمدی، چون بخشش و فضل خدا
خورشید را حاجب تویی ، اومید را واجب تویی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.