صبح چو آفتاب زد رایت روشناییی
لعل و عقیق میکند در دل کان گداییی
گر ز فلک نهان بود در ظلمات کان بود
گوهر سنگ را بود با فلک آشناییی
نور ز شرق میزند کوه شکاف میکند
در دل سنگ مینهد شعشعه عطاییی
در پی هر منوری هست یقین منوری
در پی هر زمینیی مرتقب سماییی
صورت بت نمیشود بیدل و دست آزری
آزر بتگری کجا باشد بیخداییی
گفت پیمبر به حق کآدمی است کان زر
فرق میان کان و کان هست به زرنماییی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و نور آفتاب در صبح میپردازد که با روشنایی خود دلهای الناس را جلا میدهد. شاعر به این نکته اشاره میکند که اگرچه ممکن است چیزهایی در ظلمات پنهان باشند، اما نور همواره به جستجوی آنها خواهد رفت. او به ارتباط انسان با خدا و نقش ایمان در خلق زیباییها اشاره میکند و بیان میکند که وجود انسان، بدون ایمان و اراده، نمیتواند به کمال برسد. در نهایت، شاعر از تفاوتهای ظاهری و باطنی در زندگی و روح انسان سخن میگوید، و تاکید میکند که ارزش واقعی در درک و ارتباط با حقیقت و خداوند نهفته است.
هوش مصنوعی: صبح که خورشید طلوع میکند، نور و روشنی را به ارمغان میآورد که همچون جواهراتی چون لعل و عقیق در دل یک گدا میدرخشد.
هوش مصنوعی: اگر چه در آسمان در تاریکیها پنهان باشد، اما سنگّهای قیمتی همواره با آسمان آشنایی دارند.
هوش مصنوعی: نور صبحگاهی از شرق میتابد و کوهها را شکاف میدهد، به طوری که در دل سنگها هم تابش خاصی ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: هر چراغی به دنبال نوری است و هر زمین به دنبال آسمانی.
هوش مصنوعی: نمیتوان به زیبایی خاموش و بیاحساس دست یافت. برای ساختن بت نیاز به دل و دست عاشقانه است و بدون ایمان و اعتقاد، این کار ممکن نیست.
هوش مصنوعی: پیامبر فرمود که انسانیت آدمی به این است که تفاوت میان وجود حقیقی و ظاهری را درک کند و ارزشی که در وجود خود دارد را بشناسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.