ای آن که بر اسب بقا از دیر فانی میروی
دانا و بینای رهی آن سو که دانی میروی
بیهمره جسم و عرض بیدام و دانه و بیغرض
از تلخکامی میرهی در کامرانی میروی
نی همچو عقل دانه چین نی همچو نفس پر ز کین
نی روح حیوان زمین تو جان جانی میروی
ای چون فلک دربافتهای همچو مه درتافته
از ره نشانی یافته در بینشانی میروی
ای غرقه سودای او ای بیخود از صهبای او
از مدرسه اسمای او اندر معانی میروی
ای خوی تو چون آب جو داده زمین را رنگ و بو
تا کس نپندارد که تو بیارمغانی میروی
کو سایه منصور حق تا فاش فرماید سبق
کز مستعینی میرهی در مستعانی میروی
شب کاروانها زین جهان بر میرود تا آسمان
تو خود به تنهایی خود صد کاروانی میروی
ای آفتاب آن جهان در ذرهای چونی نهان
وی پادشاه شه نشان در پاسبانی میروی
ای بس طلسمات عجب بستی برون از روز و شب
تا چشم پندارد که تو اندر مکانی میروی
ای لطف غیبی چند تو شکل بهاری میشوی
وی عدل مطلق چند تو اندر خزانی میروی
آخر برون آ زین صور چادر برون افکن ز سر
تا چند در رنگ بشر در گله بانی میروی
ای ظاهر و پنهان چو جان وی چاکر و سلطان چو جان
کی بینمت پنهان چو جان در بیزبانی میروی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف یک شخصیت معنوی و فرامانی میپردازد که در مسیر بقا و جاودانگی حرکت میکند. او بدون تعلقات دنیوی و بینیاز از مادیات، از تلخیها به سوی خوشبختی میرود. این شخصیت نه عقل صرف است و نه نفس پر از کینه، بلکه روحی زنده و آگاه است. شاعر به تمایز این شخصیت از دیگر انسانها اشاره میکند و به قدرت و بزرگی او در شناخت و رهبری اشاره دارد. مخاطب در این شعر، یک موجود نورانی و مطلق را تجسم میکند که در عین پنهان بودن، در دیار حقیقت سفر میکند. در نهایت، شعر دعوت به درک عمیقتری از معنای وجود و پرهیز از ظواهر دنیوی است.
هوش مصنوعی: ای کسی که بر اسب جاودانگی سوار هستی و از دنیای فانی میگذری، تو میدانی و بینا هستی و به جایی میروی که خود میدانی.
هوش مصنوعی: بدون همراهی جسم و خواستهها، بدون وابستگی و تست و بدون هدف، از تلخیها رها میشوی و به خوشبختی میرسی.
هوش مصنوعی: تو مانند عقل نیستی که دانهها را بچیند و مانند نفس هم نیستی که از کینه پر باشد. تو روحی از حیوانات نیستی، بلکه جان خودِ جان هستی و به سوی معانی بلند میروی.
هوش مصنوعی: ای کسی که مانند آسمان به هم پیچیدهای، همچون ماه که در زیبایی تابیده، در جستجوی نشانهای در میان عدم و بینشانی، در حرکت هستی.
هوش مصنوعی: ای شخصی که در ناز و نعمت عشق او غرق شدهای و از خواب و مستی ناشی از عشق او بیخود شدهای، تو در تفکر و درسهای معنا و مفهوم او به سمت تلاش و جستجو میروی.
هوش مصنوعی: ای خوی تو مانند آب زلالی است که به زمین جان و زندگی میبخشد و آن را خوشبو و زیبا میکند تا کسی گمان نکند که تو بیهدف و بدون انگیزه پیش میروی.
هوش مصنوعی: در جستجوی سایهی منصور حق باش تا او آشکارا بگوید که چقدر به کسی که به او کمک میکند نزدیک شدهای و به کجا خواهی رسید.
هوش مصنوعی: در شب، کاروانها از این دنیا به سمت آسمان میروند، اما تو به تنهایی به گونهای حرکت میکنی که گویی صد کاروان را همراه خود داری.
هوش مصنوعی: ای خورشید، تو که در جهانی بزرگ و روشن میدرخشی، چگونه میتوانی در یک ذره کوچک مخفی باشی؟ تو پادشاهی بزرگ و با عظمتی، که در پاسداری و حمایت از موجودات میکوشی.
هوش مصنوعی: ایجاد کردهای معماهایی شگفتانگیز که فراتر از زمان و مکان هستند، به طوری که چشمان بیننده فکر میکند تو در جایی در حال حرکت هستی.
هوش مصنوعی: ای رحمت پنهان، چند بار به زیبایی بهاری مینمایی و ای حقیقت بینظیر، چند بار در زمان خزان نمایان میشوی؟
هوش مصنوعی: سرانجام از این شکل و ظاهر خود بیرون بیا و چادر را از سر بردار. تا کی میخواهی در رنگ و روی انسانها در گل و زحمت زندگی کنی؟
هوش مصنوعی: ای تو که هم در ظاهر و هم در باطن هستی، مانند جان من. تو هم مانند جانم برای من عزیز و محترم هستی. چطور میتوانم تو را در خفا ببینم، در حالی که در بیزبانی و سکوت به تو فکر میکنم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.