گنجور

 
مولانا

روز ما را دیگران را شب شده

ز آفتابی اختران را شب شده

تیر دولت‌های ما پیروز شد

تیر جست و مر کمان را شب شده

روز خندان در رخ عین الیقین

کافرستان گمان را شب شده

برپریده مرغ ایمانت کنون

بی‌امان خواهی امان را شب شده

هر دمی روز است اندر کان جان

روز نقد توست کان را شب شده

عاشقان را روزهای بی‌نشان

عاقل رسم و نشان را شب شده

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۲۳۸۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم