عشق تو از بس کشش جان آمده
کشتگانت شاد و خندان آمده
جان شکرخای است لیکن از توش
شکری دیگر به دندان آمده
دوش دیدم صورت دل را چنانک
باز خوش بر دست سلطان آمده
صید کرده جان هر مشتاق را
پر پرخون سوی جانان آمده
جمله جانها سوی تو آید بود
یک جوی زر جانب کان آمده
گفتمش از عاشقان این خون ز چیست
ای تو از عشاق و رندان آمده
گفت خون باشد زبان عاشقی
عشق را خون است برهان آمده
بوی مشک و بوی ریحان لطف ماست
راست گویم نور یزدان آمده
درد درد شمس تبریزی مرا
لحظه لحظه گنج درمان آمده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و کشش عمیق آن صحبت میکند. شاعر بیان میکند که عشق به قدری قدرتمند است که جانهای عاشقان را شاد و خندان کرده است. او به زیبایی و خوشی دل اشاره میکند و میگوید که عشق مثل شکر بر جان اوست. همچنین، شاعر از لحظاتی که در آن عشق را به وضوح تجربه کرده، صحبت میکند و به این نکته اشاره میکند که خون عاشقان به عنوان نشانهای از عشق و احساسات شدید آنان است. در نهایت، شاعر دردهای خود را به خاطر عشق شمس تبریزی بیان میکند و به این نتیجه میرسد که این دردها در واقع باعث به دست آوردن گنجینهای از درمان و روشنایی برای او شده است.
هوش مصنوعی: عشق تو آنقدر قدرت دارد که جان عاشقان را به زندگانی و شادی میآورد، حتی اگر کشته شوند.
هوش مصنوعی: جان مانند شکر است، اما از تو طعمی شیرینتر به دندان آمده است.
هوش مصنوعی: دیشب تصویری زیبا از دل را دیدم که به طرز دلنشینی در دستان سلطان قرار داشت.
هوش مصنوعی: هر عاشق و دلی که با عشق دست و پنجه نرم کرده، به رغم درد و رنجی که کشیده، اکنون به سمت معشوقش حرکت کرده و در تلاش است تا به او برسد.
هوش مصنوعی: تمامی روحها به سوی تو میآیند، مانند جویهای طلا که به سمت معدنFlow میشوند.
هوش مصنوعی: به او گفتم که این خون عشق از چه سبب است، ای کسی که خود از عاشقان و شادابان آمدهای.
هوش مصنوعی: عشق و عاشقی به گونهای است که بیان آن با کلمات دشوار است و احساسات عمیق و دردناک را به تصویر میکشد. عشق به نوعی شبیه به خون است که در وجود عاشق جاری است و نمیتوان آن را به راحتی توضیح داد. از این رو، عاشق برای بیان عشق خود با چالشهایی روبهرو است.
هوش مصنوعی: عطر خوش مشک و بوی گل ریحان نشانهی محبت و لطف ماست. واقعاً میگویم که نور و روشنی دائمی خداوند در اینجا حضور دارد.
هوش مصنوعی: درد شمس تبریزی هر لحظه مانند گنجی از درمان برای من حاضر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
زان سخن آن قوم حیران آمده
آب گشتند، از پی نان آمده
آن جهان فضل را جان آمده
افسری بر سر ز اعیان آمده
در مقام فرق فرقان آمده
در مقام جمع قرآن آمده
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.