دل آتش پذیر از توست برق و سنگ و آهن تو
مرا سیران کجا باشد مرا تحویل و رفتن تو
بدیدم بیتو من خود را تو دیدی بیخودم هم تو
به زیر خاک دررفتم نرفتم من بیا من تو
اگر گویم تو میگویی من آن ظلمت ز خود بینم
از آن ظلمت که میگریم سری چون ماه برزن تو
گریبانم دریدستم ز خود دامن کشیدستم
که تا گیری گریبانم کشی از مهر دامن تو
گریبانم دریدی تو و دامانم کشیدی تو
کدامم من چه نامم من مرا جان تو مرا تن تو
پشیمانم پشیمانم پشیمان تو پشیمان تو
چو سوسن صد زبانم من زبان و نطق و سوسن تو
دو چشمم خیره در رویت گهی چوگان گهی گویت
توی حیران توی چوگان توی دو چشم روشن تو
به یک اندیشه حنظل را کنی بر من چو صد شکر
به یک اندیشه شکر را کنی چون زهر دشمن تو
توی شکر توی حنظل توی اندیشه مبدل
توی مور و سلیمان تو توی خورشید و روزن تو
بدم من کافر احول شدم توحید را اکمل
توی احول کن کافر توی ایمان و مؤمن تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عاشقانه و درونی شاعر اشاره دارد. او از دلبستگی و وابستگی خود به معشوق صحبت میکند و از درد و رنجی که ناشی از دوری و جدایی است، میگوید. شاعر به نوعی در گمگشتگی و سردرگمی قرار دارد و دربارهی هویت و وجود خود در ارتباط با معشوقش تردید دارد. او از زیبایی و اثرات دوگانه عشق میگوید که میتواند هم خوشی را به ارمغان آورد و هم درد و رنج. در نهایت، شاعر به نوعی از تحول و تغییر در درک خود از عشق و ایمان اشاره میکند و به کنشهای پرچالش میان کفر و ایمان میپردازد.
هوش مصنوعی: دل من با عشق تو در آتش است و نمیتواند مانند برق، سنگ و آهن ساکن بماند؛ کجا میتوانم در چنین حالتی از تو بیخبر بروم یا تو را ترک کنم؟
هوش مصنوعی: من بدون تو خود را دیدهام و تو هم که بیخود شدی، زیر خاک رفتم یا نرفتم. بیا و من و تو را با هم در این حال ملاقات کنیم.
هوش مصنوعی: اگر بگویم تو میگویی من از خودم به آن تاریکی نگاه میکنم، به خاطر آن تاریکی که اشک میریزم، سری مانند ماه در سایه روشن تو دارم.
هوش مصنوعی: من از شدت غم و دردی که در درونم دارم، به خودم آسیب رساندهام و دامنم را رها کردهام. امیدوارم که تو هم با محبت و عشق خود، مرا از این دردی که به جانم نشسته، نجات دهی.
هوش مصنوعی: تو مرا از هم دریدی و گرفتاریام کردی، حالا من چه کسی هستم و چه نامی دارم؟ من، جان و تن تو هستم.
هوش مصنوعی: من در پشیمانی غرق شدهام، تو هم در حال پشیمانی هستی. من مانند سوسنی هستم که صد زبان دارد، در حالی که زبان و سخن تو نیز مثل سوسن است.
هوش مصنوعی: دو چشمم به چهرهات خیره شده است؛ گاهی از تو حیرتزده میشوم و گاهی به صدای تو گوش میدهم. تو برای من مانند یک میدان بازی هستی که در آن گم شدهام، و به چشمهای روشن تو نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: اگر با یک فکر بهایی تلخ به من بدهی، مانند این است که بخواهی صدها شیرینی را به من دادی. و اگر با یک فکر شیرین به من بدهی، اثرش مانند زهر دشمن تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: تو در شکر و تلخی مانند حنظل، در افکار و نظرات مختلفی که خلق میشود، وجود داری. تو در انس و یگانگی مور و سلیمان دیده میشوی، و همچنین در نور خورشید و تابش روز también هستی.
هوش مصنوعی: شخصی میگوید که حالش بد است و به نوعی از نظر اعتقادی و روحی دچار آشفتگی شده است. او به خداوند اشاره میکند که با کمال ایمان و توحید او را از این حالت نجات دهد و او را به سمت ایمانی قویتر و یقین رهبری کند. به نوعی، او به این باور رسیده است که در حالتی گیج و ناپایدار قرار دارد و برای رسیدن به آرامش و یقین، به یاری الهی نیاز دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.