گنجور

 
مولانا

فان وفق الله الکریم وصالکم

و عاین روحی حسنکم و جمالکم

تصدقت بالروح العزیز لشکرها

فبالله ارحموا ذلی و عشقی فما لکم

الی کم اقاسی هجرکم و فراقکم

الی کم اؤانس طیفکم و خیالکم

تناقص صبری بازدیاد ملالکم

فیالیتنی افننی کصبری ملالکم

عمی العین من تذکارها حرکاتکم

و غنجاتها ویلاکم و دلالکم

رآنی الهوی یوما الاعب غفلتی

فصاح علینا صیحه العشق والکم

لقد جاء من تبریز روح مجسم

الا فانثروا فی حب نعلیه ما لکم

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۷۸۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم