گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

ساقیا ما ز ثریا به زمین افتادیم

گوش خود بر دم شش تای طرب بنهادیم

دل رنجور به طنبور نوایی دارد

دل صدپاره خود را به نوایش دادیم

به خرابات بدستیم از آن رو مستیم

کوی دیگر نشناسیم در این کو زادیم

ساقیا زین همه بگذر بده آن جام شراب

همه را جمله یکی کن که در این افرادیم

همه را غرق کن و بازرهان زین اعداد

مزه‌ای بخش که ما بی‌مزه اعدادیم

دل ما یافت از این باده عجایب بویی

لاجرم از دم این باده لطیف اورادیم

از برون خسته یاریم و درون رسته یار

لاجرم مست و طربناک و قوی بنیادیم

همه مستیم و خرابیم و فنای ره دوست

در خرابات فنا عاقله ایجادیم

هله خاموش بیارام عروسی داریم

هله گردک بنشینیم که ما دامادیم

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۶۴۲ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

مولانا

همچو گل خنده‌زنان از سر شاخ افتادیم

هم بدان شاه که جان بخشد، جان را دادیم

آدمی از رحم صنع دوباره زاید

این دوم بود که مادر دنیا زادیم

تو هنوز ای که جنینی بنبینی ما را

[...]