تا چهره آن یگانه دیدم
دل در غم بیکرانه دیدم
گفتی فرداست روز بازار
بازار تو را بهانه دیدم
دل را چو انار ترش و شیرین
خون بسته و دانه دانه دیدم
زهر عالم همه عسل شد
تا شهد تو در میانه دیدم
جان را چو وثاق و جای زنبور
از شهد تو خانه خانه دیدم
بر آتشم و هنوز در عشق
زان دوزخ یک زبانه دیدم
شطرنج که صد هزار خانهست
از جمله آن دو خانه دیدم
یک خانه پر از خمار دیدم
یک خانه می مغانه دیدم
چون عشق چنین دو روی دارد
سرگشتگی زمانه دیدم
وانگه زین سر به سوی آن سر
دزدیده ره و دهانه دیدم
زان ره خرد دقیقه بین را
اندیشه ابلهانه دیدم
او بر سر گنج بینشانی
سرگشته که من نشانه دیدم
او زیر پر همای دولت
گوید که به خواب لانه دیدم
جانی که ز غم ز پا درآمد
در عالم دل روانه دیدم
جانی که فسانه داند این را
او را همگی فسانه دیدم
نالنده و بیخبر ز نالش
چون بربط و چون چغانه دیدم
بس شانه مکن که طره عشق
بیرون ز حدود شانه دیدم
صد شب بر او ترانه گویی
روزت گوید تو را ندیدم
هر درد که آن دوا ندارد
سوی دل خود دوانه دیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عمق احساسات عاشقانه و درد و شوق دل میپردازد. شاعر با اشاره به دیدن چهره محبوب، دلش در غم و شوق فرو میرود. او به روز بازار اشاره میکند که نمادی از امید و انتظار است. دل را به اناری تشبیه میکند که در آن خون بسته و دانه دانه است، نمایانگر تنشهای احساسی و عشق تلخ و شیرین. دنیا را در مقایسه با شیرینی عشق محبوبش، زهر و عسل توصیف میکند. او خود را در آتش عشق میبیند و عشق را به شطرنجی با خانههای گوناگون تشبیه میکند. شاعر در نهایت، به مشکلات و دشواریهای عشق و احساسات انسانی اشاره میکند و بیان میکند که هر نوع درد بیدرمانی را در دل خود احساس کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی چهره آن محبوب یگانه را دیدم، دلم پر از غم بیپایان شد.
هوش مصنوعی: گفتی فردا روز خرید و فروش است، و من به خاطر تو، این روز را بهانهای برای دیدار به حساب آوردم.
هوش مصنوعی: دل مانند اناری است که هم تلخی و هم شیرینی دارد. خون دل در آن محبوس شده و در نهایت، با دانههایش مشاهده میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و شیرینی زندگی اشاره میکند. او میگوید که حتی تلخیها و سختیهای دنیا به شیرینی تبدیل شدهاند، چرا که وجود تو را در میان خود دارد و این وجود تو به زندگیاش طعم و رنگ خاصی بخشیده است.
هوش مصنوعی: جان من مانند زنبوری است که در خانههای شهد تو سیر میکند و هر قسمتی از وجودم را پر از لذت میبیند.
هوش مصنوعی: من در آتش عشق قرار دارم و همچنان از دوزخی که در آن هستم، شعلهای را مشاهده میکنم.
هوش مصنوعی: در میان شطرنج که دارای صد هزار خانه است، از جمله دو خانه آن را مشاهده کردم.
هوش مصنوعی: در یکی از خانهها، جو سنگینی از مستی و شادی دیده میشد و فضایی پر از طراوت و خونگرمی که یادآور زندگی مغان و ستایشگران بود.
هوش مصنوعی: عشق دارای دو جنبه متضاد است، و به همین دلیل در این دنیا دچار سردرگمی و پیچیدگیهایی شدم.
هوش مصنوعی: سپس از این طرف به آن طرف نگاهی انداختم و درسی را دیدم.
هوش مصنوعی: از آن راه، من خردمند لحظهها را با اندیشهای ناپخته و بیفکر مشاهده کردم.
هوش مصنوعی: او در جستجوی گنجی ناشناخته و بینشان سرگردان است، در حالی که من نشانههایی را مشاهده کردهام.
هوش مصنوعی: او به پرندهای که نشانهی خوشبختی و برکت است میگوید که در خواب خانهای را مشاهده کردهام.
هوش مصنوعی: روحی را دیدم که از شدت غم و اندوه بیتاب شده و به سوی عالم دیگری پرواز کرده است.
هوش مصنوعی: کسی که داستانها را میشناسد، من هم او را در همه جا به عنوان یک داستان تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: کسی که از درد و غم خود آگاه نیست، مانند سازهایی که به ناله درآمدهاند، تنها صدای درد را میزنند.
هوش مصنوعی: زیاد به موهایت نخرام که زیبایی عشق را فراتر از مرزهای معمول دیدهام.
هوش مصنوعی: بسیاری شبها برای او آواز میخوانی، اما او در طول روز به تو میگوید که هیچگاه تو را ندیده است.
هوش مصنوعی: هر دردی را که درمانی وجود ندارد، در دل خود با جنون و دیوانگی حس کردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.