ما عاشق و سرگشته و شیدای دمشقیم
جانداده و دلبستهٔ سودای دمشقیم
زان صبحِ سعادت که بتابید از آن سو
هر شام و سحر مستِ سحرهای دمشقیم
بر باب بریدیم که از یار بریدیم
زان جامعِ عشّاق به خضرای دمشقیم
از چشمه بونواس مگر آب نخوردی
ما عاشقِ آن ساعدِ سقّای دمشقیم
بر مُصحفِ عثمان بنهم دست به سوگند
کز لولوی آن دلبر لالای دمشقیم
از باب فرج دوری و از باب فرادیس
کی داند کاندر چه تماشای دمشقیم
بر رَبْوَه برآییم چو در مهد مسیحیم
چون راهب سرمست ز حَمرای دمشقیم
در نیربِ شاهانه بدیدیم درختی
در سایه آن شسته و دروای دمشقیم
اخضر شده میدان و بغلطیم چو گویی
از زلف چو چوگان که به صحرای دمشقیم
کی بیمزه مانیم چو در مزه درآییم
دروازه شرقی سویدای دمشقیم
اندر جبل صالح کانی است ز گوهر
زان گوهر ما غرقه دریای دمشقیم
چون جنت دنیاست دمشق از پی دیدار
ما منتظر رأیت حسنای دمشقیم
از روم بتازیم سوم بار سوی شام
کز طره چون شام مطرای دمشقیم
مخدومی شمس الحق تبریز گر آن جاست
مولای دمشقیم و چه مولای دمشقیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.