گنجور

 
مولانا

بیایید بیایید به گلزار بگردیم

بر این نقطه اقبال چو پرگار بگردیم

بیایید که امروز به اقبال و به پیروز

چو عشاق نوآموز بر آن یار بگردیم

بسی تخم بکشتیم بر این شوره بگشتیم

بر آن حب که نگنجید در انبار بگردیم

هر آن روی که پشت است به آخر همه زشت است

بر آن یار نکوروی وفادار بگردیم

چو از خویش برنجیم زبون شش و پنجیم

یکی جانب خمخانه خمار بگردیم

در این غم چو نزاریم در آن دام شکاریم

دگر کار نداریم در این کار بگردیم

چو ما بی‌سر و پاییم چو ذرات هواییم

بر آن نادره خورشید قمروار بگردیم

چو دولاب چه گردیم پر از ناله و افغان

چو اندیشه بی‌شکوت و گفتار بگردیم

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۴۷۳ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم