مخمورم پرخواره اندازه نمیدانم
جز شیوه آن غمزه غمازه نمیدانم
یاران به خبر بودند دروازه برون رفتند
من بیره و سرمستم دروازه نمیدانم
آوازه آن یاران چون مشک جهان پر شد
ز آواز بشد عقلم آوازه نمیدانم
تا روی تو را دیدم من همچو گل تازه
گشتم خرف و کهنه ار تازه نمیدانم
گویند که لقمان را یک کازه تنگی بد
زین کوزه میی خوردم کان کازه نمیدانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حالتی مستی و سرخوشی سخن میگوید که در آن گیجی و سرگردانی خود را حس میکند. او نمیداند که در کجا قرار دارد یا چه اتفاقی در حال رخ دادن است. به نظر میرسد که دوستانش از او خبر دارند و به بیرون رفتهاند، اما او به دلیل حال و روزش نمیتواند پیوسته به آنها بپیوندد. شاعر اشاره میکند که آوازه و خبر دوستانش مثل مشک در دنیا پیچیده شده و او هیچ درکی از آن ندارد. همچنین، هنگامی که روی محبوبش را میبیند، حس تازگی و شادابی برایش عجیب و متفاوت میشود و او خود را در وضعیت عجیبی مییابد. در نهایت، به یک داستان از لقمان اشاره میکند که نشان دهنده ناپایداری زندگی و وجود مشکلات است.
هوش مصنوعی: من در حال و هوای خوشی و شادابی هستم و نمیدانم چه اندازهای از این حال را دارم. تنها چیزی که میشناسم، شیوهای است که با نگاه جالب و نغز خود به من مینگرد.
هوش مصنوعی: دوستان از موضوعی آگاه بودند و به بیرون رفتند، اما من که بدون راه و سرمست هستم، از دروازه خبر ندارم و نمیدانم کجا باید بروم.
هوش مصنوعی: نام و آوازه آن دوستان مانند بویی خوش در جهان پخش شد. اما عقل من از این آواز هیچ نمیفهمد.
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهی تو را دیدم، مثل گلی تازه و شاداب شدم، ولی اگر کسی تازه نباشد، نمیدانم که چطور میشود.
هوش مصنوعی: گویند لقمان در حال نوشیدن می از یک کوزه تنگی بود و گفت که نمیداند این کوزه چیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.