گر تو بنمی خسپی بنشین تو که من خفتم
تو قصه خود می گو من قصه خود گفتم
بس کردم از دستان زیرا مثل مستان
از خواب به هر سویی می جنبم و می افتم
من تشنه آن یارم گر خفته و بیدارم
با نقش خیال او همراهم و هم جفتم
چون صورت آیینه من تابع آن رویم
زان رو صفت او را بنمودم و بنهفتم
آن دم که بخندید او من نیز بخندیدم
وان دم که برآشفت او من نیز برآشفتم
باقیش بگو تو هم زیرا که ز بحر توست
درهای معانی که در رشته دم سفتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف حال و احوال خود میپردازد. او از خواب و بیخود شدن صحبت میکند و از عشق و وابستگیاش به یار میگوید. او بیان میکند که در هر حالتی، چه خواب باشد و چه بیداری، در فکر و خیال یارش است و رفتار او را الگو قرار میدهد. شاعر همچنین به تأثیرات عواطف یار بر احساسات خود اشاره میکند و از درک و تشابه عمیق میان خود و محبوب سخن میگوید. در نهایت، او به این نکته میرسد که معانی عمیق و زیبای زندگی را از عشقش میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر تو خستهای، بنشین و استراحت کن. من خودم خیلی خستهام و حالا تو بگو چه داستانی داری. من هم داستان خودم را گفتم.
هوش مصنوعی: دیگر از دست خود خسته شدم، زیرا مانند معتادان، از خواب بیدار شده و به هر سو حرکت میکنم و میافتم.
هوش مصنوعی: من همیشه به یاد آن محبوب هستم، حتی اگر او خواب باشد یا بیدار. در هر لحظه، تصویر او در ذهنم همراه من است و مانند همسری با من است.
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهام مانند آیینه است، به همین دلیل به او توجه میکنم و ویژگیهای او را به نمایش میگذارم و در درون خودم مخفی میکنم.
هوش مصنوعی: زمانی که او لبخند زد، من هم لبخند زدم و وقتی او ناراحت شد، من هم ناراحت شدم.
هوش مصنوعی: باقی موارد را تو هم بگو، زیرا که دریا از تو سرچشمه میگیرد و درهای معانی که در سلسله سخن من است، از این دریا نشأت میگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.