گنجور

 
مولانا

بنمود وفا از این جا

هرگز نرویم ما از این جا

این جا مدد حیات جانست

ذوقست دو چشم را از این جا

این جاست که پا به گل فرورفت

چون برگیریم پا از این جا

این جا به خدا که دل نهادیم

کس را مبر ای خدا از این جا

این جاست که مرگ ره ندارد

مرگست بُدَن جدا از این جا

زین جای برآمدی چو خورشید

روشن کردی مرا از این جا

جان خرم و شاد و تازه گردد

زین جا یابد بقا از این جا

یک بار دگر حجاب بردار

یک بار دگر برآ از این جا

این جاست شراب لایزالی

درریز تو ساقیا از این جا

این چشمه آب زندگانیست

مشکی پر کن سقا از این جا

این جا پر و بال یافت دل‌ها

بگرفت خرد هوا از این جا

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۱۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم