گنجور

 
مولانا

آن یکی پرسید از مفتی به راز

گر کسی گرید به نوحه در نماز

آن نماز او عجب باطل شود

یا نمازش جایز و کامل بود

گفت آب دیده نامش بهر چیست

بنگری تا که چه دید او و گریست

آب دیده تا چه دید او از نهان

تا بدان شد او ز چشمهٔ خود روان

آن جهان گر دیده است آن پُر نیاز

رونقی یابد ز نوحه آن نماز

ور ز رنج تن بد آن گریه و ز سوک

ریسمان بسکست و هم بشکست دوک