گنجور

 
 
 
ظهیر فاریابی

باد آمد و گل بر سر میخواران ریخت

یار آمد و می در قدح یاران ریخت

زلفش به تلطف آب عطاران برد

چشمش به کرشمه خون میخواران ریخت

مشتاق اصفهانی

خط تو که غم بجان غمخواران ریخت

آتش بدل سوخته یاران ریخت

آن ابر سیاهست که برگشته ما

اخگر همه جای قطره باران ریخت

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه