گنجور

 
مشتاق اصفهانی

نمی‌دانم چو رفتی از قفا بینی به کس یا نه

مرا هست ای خدنگ جسته میل باز پس یا نه

جهاندی رخش و رفتی هست آیا در دلت میلی

که هم از نیمه‌ره کردی عنان تاب فرس یا نه

درای ناقه‌ات گردد چو گرم ناله می‌افتی

به یاد ناله‌ام از ناله زار جرس یا نه

به منزل هیچ می‌گویی چشد آن را که ماند از من

به رنگ نقش پا در گام اول بازپس یا نه

چو بینی بلبلی نالان به قیدی هیچ می‌گویی

که روزی داشتم مرغ اسیری در قفس یا نه

ترا پیوسته با اغیار بود الفت هنوز آیا

به رنگ شعله‌ای سرگرم با هر خار و خس یا نه

کنم از دوریت پیوسته فریاد و نمی‌دانم

به گوشت می‌رسد فریادم از فریادرس یا نه

گه سیرت برون از خطه تبریز یادآور

ز طغیان سرشکم شورش رود ارس یا نه

هوس مشتاق دارم رجعتش اما نمی‌دانم

که خواهم مرد و خواهد در دلم ماند این هوس یا نه

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode