سرودم را به جرگ بلبلان رنگ دگر باشد
که من مرغ دگر آهنگم آهنگ دگر باشد
ز یمن فقر خاکستر نشینی نشکند شانم
که من شاه دگر اورنگم اورنگ دگر باشد
مجو پایان درین وادی که هر فرسنگ را کانجا
بانجام آوری آغاز فرسنگ دگر باشد
درین بستانسرا هر تنگدل را غنچهسان دیدم
بتنگی چون دل من کی دل تنگ دگر باشد
بود در کف قضا را آن فلاخن چرخ سرگردان
که در دنبال هر سنگش روان سنگ دگر باشد
نگردد تا قیامت عرصه عشق از جدل خالی
درین میدان زپی هر جنگرا جنگ دگر باشد
مشو غافل ز مکر چشم جادویش که این پرفن
برنگ دیگرش هر لحظه نیرنگ دگر باشد
بخون آغشته میآید ز دل اشگم عجب نبود
گرش این گوهر آب دیگر و رنگ دگر باشد
دلم در سینه مشتاق از کدورتهای پیدرپی
بود آیینهای کش هر نفس زنگ دگر باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.