گنجور

 
نصرالله منشی

چون سخن به اینجا رسید و اثر تغیر در بشره ملک بدید بلار خاموش شد و با خود اندیشید:

وقت است اگر نوبت غم در گذرد.

وقت است که ملک را به دیدار ایراندخت شادمان گردانم، که اشتیاق به کمال رسیده است؛ و نیز عظیم اغماضی فرمود بر چندین ژاژ و سفساف که من ایراد کردم. وانگاه گفت:

زندگانی ملک دراز باد! در روی زمین او را نظیری نمی‌دانم و در آنچه به ما رسیده است از تواریخ نشان نداده است، و تا آخر عمر عالم هم نخواهد بود، که با حقارت قدر و خست منزلت خویش بر آن جمله سخن فراخ می‌راندم و قدم از اندازه خویش بیرون می‌نهادم، البته خشمی بر ملک غالب نگشت. ذات بزرگوار او چنان به جمال حلم و سکینت آراسته است و به زینت صبر و وقار متحلی‌، و جمال حلم و بسطت علم او بی‌نهایت و، جانب عفو او بندگان را ممهد و، خیرات او جملگی مردمان را شامل‌؛ و آثار کم‌آزار‌ی و رأفت او شایع‌. واگر از گردش چرخ بلایی نازل گردد و از تصرف دهر حادثه‌ای واقع شود که بعضی نعمت‌های آسمانی را منغص گرداند دران هیچ کس ملک را غمناک نتواند دید، و جناب او از وصمت جزع و قلق منزه باشد و، نفس کریم را در همه شداید ریاضت دهد و، رضا را به قضا از فرایض شناسد، با آنکه کمال استیلا و استعلا حاصل است و اسباب امکان و مقدرت‌، ظاهر تجاوز و اغماض ملکانه در حق بندگان مخلص بر این سیاقت است، و باز جماعتی که خویشتن در محل لدات دارند اگر اندک نخوتی و تمردی اظهار کنند، و به تلویح و تصریح چیزی فرا نمایند که به معارضه و موازنه مانند شود، در تقدیم و تعریک ایشان آن مبالغت رود که عزت و هیبت پادشاهی اقتضا کند. و خاص و عام و لشکر و رعیت را از عجز و انقیاد آن مشاهدت کند.

گر چرخ‌فلک خصم تو باشد تو به حجت

با چرخ بکوشی به همه حال و برآیی

و چون این قدرت بدیدند و سر به خط آوردند در اکرام و انعام فراخور علو همت و فرط سیادت‌، آن افراط فرموده می‌آید که تاریخ مفاخر جهان و فهرست مآثر ملوک‌، بدان آراسته گردد و ذکر آن بر روی روزگار باقی ماند.

با آن کامگاری و اقتدار که تقریر افتاد سخنان بی محابا را که بر لفظ من رفت استماع ارزانی فرمود، کدام بنده این عاطفت را شکر تواند گزارد؟ شمشیر بران حاضر و بنده در مقام تبسط‌، اقامت رسم سیاست را جز حلم و کرم ملک چه حجاب صورت توان کرد؟ و من بنده به گناه خویش اعتراف می‌آرم و اگر عقوبتی فرماید محق و مصیب باشد، که خطایی کرده‌ام و در امضای فرمان‌، تاخیر جایز شمرده‌ام، و از بیم این مقام و هول این خطاب باز‌اندیشیده، و باز می‌نمایم که ملکه جهان برجای است.