سپهبد بپیچید بر خویشتن
سرم گفت کز خود ببری ز تن
که حاصل نگردد ز من کام تو
نیاید سر من بدین دام تو
تو دودی و من آتش سرکشم
تو شامی و من صبح خنجرکشم
ترا کی شناسم بجای عروس
کجا جفت با زاغ گردد خروس
گزیدن ز تو دوریم دور نیست
تو قیری و جفت تو کافور نیست
مرا سر ز تن دور بهتر بود
که مثل تو زشتم برابر بود
چو مرجانه بشنید ازو این سخن
خروشید چون شیر نر اهرمن
که ای نامور کاشناه آمدم
ولیکن تو را نیکخواه آمدم
چرا نیست در روز رخشنده ماه
شب تیره باشد فروزنده ماه
سمن عارضان رخ چو زینت دهند
به گل برگ بر خال عنبر نهند
بباغ ارچه گلهای الوان بود
بنفشه هم از خیل ایشان بود
بیا از من امروز بردار کام
مزن بیرضای من امروز گام
وگرنه ز من رنج بینی بسی
نیابی دگر کام خود از کسی
جهانجو ز افسان چنان بود مست
که نارست یازد سوی تیغ دست
بدان دز همی بود و خون میگریست
چگویم که از درد چون میگریست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: سپهبد از خود میگوید که نمیتواند به خواستههای دیگری پاسخ دهد، زیرا او و طرف مقابل، از دو جنس متفاوت و ناهمگون هستند. او تشبیه میکند که مثل آتش و دود، یا شامی و صبح است. سپهبد به طرف مقابل میگوید که بهتر است دور بمانند چون او به زشتی متهم است. وقتی مرجانه این سخنان را میشنود، عصبانی شده و خود را با شیر نر مقایسه میکند. او تاکید میکند که در روز باید روشنایی و زیبایی وجود داشته باشد و نکتهای از ناپسندی شبها را یادآور میشود. مرجانه از سپهبد میخواهد که از او چیزی بخواهد و تهدید میکند که اگر به خواستهاش پاسخ ندهد، درد و رنج زیادی خواهد کشید، در حالی که سپهبد در اثر افسانهها به شدت غمگین و بیحوصله است.
هوش مصنوعی: سپهبد به خود پیچید و سرش را به من گفت که باید از خودم جدا شوم.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم آنچه را که تو میخواهی به دست آورم، پس از من چیزی به دست نخواهی آورد و من نیز گرفتار دام تو هستم.
هوش مصنوعی: تو مانند دودی هستی که آرام و بیصدا هستی، و من همان آتش هستم که پرشور و سرکش است. تو به آرامی میگذری و من مانند صبحی هستم که با قدرت و شدت خود میدرخشم.
هوش مصنوعی: تو را چگونه بشناسم، مانند عروسی که در کجا جفت خروس با زاغ میشود؟
هوش مصنوعی: ما از تو فاصله گرفتهایم، اما فاصلهمان زیاد نیست، چون تو مانند قیر هستی و همسرت مانند کافور نیست.
هوش مصنوعی: بهتر است که من از تنم جدا شوم، چون بودن من در کنار تو که زشت هستی، ناپسند است.
هوش مصنوعی: مرجانه هنگامی که این حرف را شنید، مانند شیر نر خروشان و نیرومند واکنش نشان داد.
هوش مصنوعی: ای معروف و مهربان، من به اینجا آمدهام، ولی با نیتی نیکو و دوستانه.
هوش مصنوعی: چرا در روز روشن، ماه نمیتواند در شب تیرهتری ظاهر باشد و نورش را درخشان کند؟
هوش مصنوعی: به گلبرگهایی که بر روی خالهای خوشبو مینشیند، مانند زینتی برای چهره زیبای تو، مینگرم.
هوش مصنوعی: هرچند باغ پر از گلهای رنگارنگ است، اما بنفشه نیز در میان آنها وجود دارد.
هوش مصنوعی: امروز از من دوری کن و خوشی جستن را ترک کن، زیرا امروز حال خوشی ندارم و نمیخواهم گامی بردارم.
هوش مصنوعی: اگر از من رنج و درد ببری، دیگر هیچکس را نخواهی یافت که آرزويت را برآورده کند.
هوش مصنوعی: جهانگردی که در افسانهها غرق شده، به قدری تحت تأثیر قرار گرفته که بیپروا و بیاحتیاط به سمت تیغ و خطر حرکت میکند.
هوش مصنوعی: بدانجه که او دزد است و از درد میگرید، چگونه میتوانم بگویم که به خاطر چه چیزی گریه میکند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.